همه‌چیز از یک سیاهی شروع شد و سیاهی، تمامیات ممکن را به تاریکی کامل تبدیل کرد اما در عمق‌شان نقطه‌های نورمانندی را جای داده بودند که با ترکیب‌پذیری‌شان، یک داستان بسیار مطلوب را تشکیل دادند. با بررسی بازی The Last of Us Part II همراه مجله بازار باشید.

اگر یادتان باشد در بررسی نسخه‌ی اول لست آف آس به این موضوع اشاره کردم که ناتی‌داگ عاشق روایت‌هایی است که بتواند با استفاده از آن‌ها، بطن احساساتی مخاطبانش را درگیر خود کند؛ درواقع من این‌چنین اعتقاد دارم که Naughty Dog می‌داند چگونه باید کاری کند که تا سال‌ها یک اثر، در حوزه بازی‌های ویدیویی فراموش نشود و در ذهن میلیون‌ها گیمر در سراسر جهان باقی بماند. بازی The Last Of Us Part 2 به‌بهترین شکل ممکن این کار را انجام می‌دهد اما اینکه چگونه یا چطور به این نتیجه رسیده است؟ سوالی است که تا پایان این مطلب به آن پاسخ خواهم داد.

بررسی بازی The Last of Us Part I | ستودنی‌ترین آخرالزمان

من برای The Last Of Us Part 1 لقب ستودنی‌ترین آخرالزمان را در نظر گرفتم اما نکته‌ی جالب در شماره‌ی دوم این بازی برایم اینجا رقم می‌خورد که لقب The Last Of Us Part 2 را به «ناتی‌داگ جهان می‌سازد» اختصاص دادم، چرا؟ چون اگر لست آف آس ۱ ستودنی‌ترین آخرالزمان باشد به‌نظر من لست آف آس ۲ کامل‌ترین آخرالزمان زامبی‌محوری است که در صنعت بازی‌های ویدیویی وجود دارد. درواقع یک اثر هنری زمانی کامل‌تر می‌شود که یک پس‌زمینه‌ی فوق‌العاده داشته باشد، طبیعتا همه‌ی ما می‌دانیم که پس‌زمینه‌ی نسخه‌ی دوم، چقدر زیبا و خارق‌العاده است؛ حال فرض کنید دنباله‌ی نسخه‌ی اول همان بک‌گراند را با تحولات بسیاری ارائه دهد، چه اتفاقی میفتد؟ مشخص است.

طبیعتا این مشخص بودن الگوها و انتظارات جدیدی را هم بوجود می‌آورند که هدف این الگوها از جریانات بوجود آمده این است که The Last Of Us Part 2 صرفا یک دنباله‌ی داستانی نباشد بلکه یک دنباله‌ی همه فن‌حریف شناخته شود که به جز روایت داستانی، موارد دیگری هم در خود جای داده است تا با بهره‌وری از آن‌ها به یک پکیج مستقل و منحصربه‌فرد بدل شود. یادم می‌آید زمانی‌که با فصل آخر سریال Game of Thrones مواجه شدم و در همان زمان نیز واکنش‌های کاربران مختلف را مشاهده می‌کردم، متوجه شدم که چقدر به اتفاقات ویژه‌ی این فصل، نقدهای متعددی وارد شده است در صورتی که تیم تولید «بازی تاج و تخت» پذیرای این نقدها نبود و کار خودش را انجام می‌داد.

آنقدر تیم تولید GOT متفاوت واکنش نشان می‌داد که انگار تک‌تک عوامل از خروجی کار راضی بودند، این درحالی است که از آن طرف ماجرا تماشاگران بسیار زیادی به قصه‌ی فصل آخر این سریال، خورده‌های فراوانی می‌گرفتند اما ری‌اکشن سازندگان آنقدر متفاوت بود که در نهایت همین ری‌اکشن‌ها نیز باعث شدند که کاربران، دست از نقد کردن بردارند و به پذیرش داستان پایانی Game of Thrones برسند. شاید در نگاه اول فصل آخر این سریال پر از غلط‌های ساختاری باشد که غیر از این هم نبود و بالقوه با باگ‌های زیادی روبرو بودیم اما HBO در روایت هشت‌فصل‌وار Game of Thrones به ما ثابت کرد که چگونه می‌تواند متفاوت عمل کرده، غیرقابل حدس ظاهر شود و هر لحظه کاربرانش را سورپرایز و تعجب‌زده نماید که این موارد در فصل پایانی به اوج خودشان رسیدند، به‌همین خاطر است که بعد از مدتی باگ‌ها به عناصر منطقی تبدیل شدند.

نقد سریال Game of Thrones | شاهکاری بی‌بدیل

این توضیحاتی که در رابطه با گیم آف ترونز عرض کردم در زاویه‌های مشابه‌ای نیز برای The Last Of Us Part 2 رقم خورد، اما تفاوت ماجرا در این دو اثر که مقایسه‌شان هم آنچنان کار جالبی نیست، در این است که The Last Of Us 2 از باگ روایی خاصی برخوردار نبود و حتی موارد فنی را هم به‌خوبی پوشش می‌داد اما صدای گیمرها همانند فیلم‌بازان Game of Thrones، در آنجایی بلند شد که چند اتفاق مختلف با رویدادهای سورپرایز کننده به‌تصویر کشیده شدند که این موارد باعث بوجود آمدن دو جبه در نقطه‌مقابل یک‌دیگر شدند. چه نقطه‌مقابلی؟ درواقع طرفداران ناتی‌داگ به سه دسته تقسیم شدند، دسته‌ی اول، آن‌هایی که در هر صورت عاشق هر دو نسخه‌ی Last Of Us هستند، دسته‌ی دوم، آن‌هایی که روایت داستانی شماره‌ی دوم را افتضاح می‌دانند و به پردازش و طرفداری The Last of Us Part I می‌پردازند و دسته‌ی سوم نیز کاربرانی هستند که The Last Of Us Part 2 را بازی برتری می‌دانند که سعی بر این داشته است که کلیشه‌های قصه‌گویی را بشکند و از آن ردیف خارج شود.

منحصربه‌فرد بودن عملیاتی است The Last Of Us 2 به‌خوبی انجامش می‌دهد

من خودم جزء دسته‌ای حساب می‌شوم که هر دو بازی را دوست‌دارم اما The Last Of Us Part 2 را بازی بهتری می‌دانم چرا که با تکنولوژی‌ها و دیدگاه‌های تازه‌تر و شکننده‌تری خلق شده است. داستان این شماره دقیقا چهار سال بعد از داستان نسخه‌ی قبلی روایت می‌شود؛ حال، الی در Part 2 حدودا ۱۹سالش است و نسبت به‌سال‌های پیش حسابی سخت‌گیرتر، خشمگین‌تر و حتی عجول‌تر شده است. رابطه‌ی میان کرکترهای الی و جول به‌خاطر پیش‌آمدهای The Last of Us Part I ناراحت کننده پیش می‌رود اما جول تمام تلاشش را می‌کند که الی را باری‌دیگر در کنار خود ببیند و آن را به‌عنوان دختر محبوبش بزرگ نماید اما از آن طرف ماجرا الی هیچ علاقه‌ای به این کار نشان نمی‌دهد که بارها این مورد را در طول بازی، به نحوه‌های مختلفی مشاهده خواهیم کرد که الی قلباً می‌خواهد که دوباره جول را به‌عنوان پدری مهربان ببیند اما غرور جوانی‌اش این اجازه را به او نمی‌دهد.

همین کشمکش‌های رابطه‌ای باعث بوجود آمدن سکانس‌های احساسی بسیاری می‌شوند و نتیجه‌های تاریک‌تری را نسبت‌به نسخه‌ی اول به‌نمایش می‌گذارند؛ نتیجه‌هایی که باعث پشیمانی الی می‌شوند و حتی سوگ‌های فراوانی را هم رقم می‌زنند. ناتی‌داگ به‌بهترین شکل ممکن دو خط داستانی مختلف را پوشش می‌دهد که با زمان و مکان‌های متنوع روایت می‌شوند و این همان درگاهی است که باعث بوجود آمدن سوال‌های زیادی در ذهن شما می‌شود، سوال‌هایی که در طول بازی به پاسخ‌شان خواهید رسید حتی آنقدر جزئیات روایی و پاسخ‌محوری داستانی بازی بالا است که به سوال‌های پایان‌بندی The Last of Us Part I نیز جواب می‌دهد. تجربه‌ی داستانی The Last Of Us Part 2 در کلیات و جزئیات ماجرا جذاب است و ریتم بسیار خوبی را پیش می‌برد، ریتمی که کم‌تر اثری می‌تواند از پس آن بر بیاید و هیچ‌گونه نمی‌گذارد که شما از مدل روایی بازی خسته شوید و دست از آن بکشید، بلکه برعکس؛ آنقدر بازی کاریزما دارد که هربار بیشتر از قبل دل‌تان می‌خواهد که پای ماجراجویی انسانی ضد ویروس و خاص، به‌نام «الی» بنشینید و از صحنه‌ها و رویدادهای متعددی که پیش خواهد آمد لذت ببرید.

نقد و بررسی «منِ نفرت‌انگیز ۴»| جذاب یا نفرت‌انگیز؟!

شما در طول داستان بازی The Last Of Us Part 2 کنترل سه شخصیت مکمل را دست خواهید داشت که برخلاف نسخه‌ی اول، پروتاگونیست بازی الی است و نه جوئل. بگذارید که به معرفی این سه شخصیت بپردازم و یک خلاصه بایوگرافی از آن‌ها برای شما تعریف کنم. به‌عنوان کرکتر اول سراغ الی ویلیامز (Ellie Williams) می‌رویم که شخصیت مرکزی The Last of Us محسوب می‌شود. او دومین شخصیت اصلی The Last of Us، شخصیت اصلی و قابل بازی در The Last of Us Part II و بسته‌ی الحاقی The Last of Us: Left Behind و شخصیت اصلی کمیک‌بوک The Last of Us: American Dreams به حساب می‌آید. الی به عنوان یتیمی در منطقه‌ی قرنطینه شده‌ی بوستون بزرگ شد و به یک مدرسه مقدماتی نظامی رفت و در آنجا با رایلی ایبل آشنا و دوست شد. زمانی که الی چهارده ساله بود، هر دوی آن‌ها به عفونت مغزی کوردیسپس مبتلا شدند و از همان زمان الی متوجه شد که نسبت به این قارچ مصونیت دارد. یکی از دوستان مادر الی به نام مارلین که رهبر فایرفلایز بود، معتقد بود که الی کلید ساخت یک واکسن به واسطه‌ی مهندسی معکوس است. مارلین به جوئل میلر که یک قاچاقچی بود، مأموریت داد تا الی را به خارج از منطقه‌ی قرنطینه شده اسکورت کند. این سفر ساده به سفری یک ساله در سراسر آمریکا تبدیل شد و پیوند رابطه‌ی پدرانه و دخترانه‌شان رقم زد.

شاید جالب باشد که بدانید، الی در بهار سال ۲۰۱۹ متولد شد، زمانی که شیوع عفونت قارچی در سراسر آمریکا گسترش یافته بود. از این‌رو او در یک منطقه‌ی قرنطینه شده‌ی نظامی در بوستون بزرگ شد و چیز زیادی از دنیای پیش از عفونت نمی‌دانست. قبل از اینکه مادرش آنا بمیرد، آنا از مارلین خواسته بود تا مراقب الی باشد. با این حال الی تا سیزده سالگی با مارلین ملاقاتی نداشت. این تمام ماجرا نیست چرا که این بایوگرافی به پیش‌زمینه‌ی الی در The Last of Us Part I می‌پردازد این در حالی است که اتفاقات تازه‌ای بواسطه‌ی دو شخصیت دیگر بازی، در The Last of Us Part II به ثمر می‌نشینند.

The Last of Us ۳ یا اسپین‌آفی از جول؛ ناتی‌داگ چه برنامه‌ای برای طرفداران دارد؟

شخصیت بعدی کسی نیست جزء جول، جول در روز ۲۶ سپتامبر ۱۹۸۰ در آرلینگتون تگزاس متولد شد و همراه با برادر جوان‌ترش تامی بزرگ شد. جول میلر (Joel Miller) شخصیت اصلی و قابل بازی The Last of Us بود و به‌عنوان یک شخصیت کلیدی در The Last of Us Part II حاضر شد، شاید مخصوص باشد که بدانید در The Last of Us: Left Behind هم شخصیت جانبی‌ای داشت. جول یک بازمانده در آمریكای پسا آخرالزمانی است، جایی كه به دلیل عفونت مغزی کوردیسپس ویران شده است. جول پس از دست دادن تنها دخترش سارا در روزهای اولیه‌ی شیوع، تبدیل به یک قاچاقچی بی‌رحم و بدبین شد. او سرانجام وظیفه‌ی قاچاق و محافظت از دختری جوان به نام الی ویلیامز را بر عهده گرفت، دختری که کلید اصلی بقاء تلقی می‌شد. با گذر زمان پیوند محکمی بین جول و الی شکل گرفت که بارها به این مدل پیوند اشاره کرده‌ام.

به‌عنوان شخصیت سوم و مکمل بازی می‌بایست به ابی اشاره کنم. ابیگل ابی اندرسون (Abigail “Abby” Anderson) یکی از دو شخصیت اصلی و قابل بازی The Last of Us Part II محسوب می‌شود. او عضوی از فایرفلایز بود که با کشته شدن پدرش جری اندرسون توسط جول میلر در هم شکسته شد. او پس از آن تلاش کرد تا طی ماموریتی انتقام مرگ پدرش را بگیرد. با این حال او پس از دیدار و همراهی لو هدف جدیدی در زندگی‌اش یافت و روند جدیدی را در زندگی‌اش تشکیل داد اما با این حال، جریانات داستانی The Last of Us Part II او را باز هم در فشارهای متعدد قرار دادند و به شکل دیگری هدایت کردند. اگر این سه کرکتر اصلی بازی را کنار یک‌دیگر بگذاریم، در واقعیت به این موضوع خواهیم رسید که هیچ‌کدام از آن‌ها یک آنتاگونیست بسیار جدی به حساب نمی‌آیند بلکه هرکدام‌شان از دیدگاه و زاویه‌ی خود، پروتاگونیستی هستند که می‌خواهند به هدف ذهنی‌شان برسند و این موضوع یکی از خلاقیت‌بخش‌ترین موارد ناتی‌داگ به حساب می‌آید و شناخته می‌شود.

همانند بازی اول، The Last of Us Part II از مدل‌ها و گروه‌های متعددی بهره می‌برد؛ اگر بخواهم به‌طور کلی به آن‌ها اشاره کنم می‌توانم از فدرا (FEDRA)، کرم‌های شب‌تاب (Fireflies)، شکارچی‌ها (Hunters)، ارتش ایالات متحده آمریکا (The US Military) و Seraphite نام ببرم که هر کدام از آن‌ها به‌دنبال قدرت اختصاصی خودشان می‌پردازند تا به سرزمین‌های قابل سکونت و قرنطینه شده‌ی ایالات متحده آمریکا، حکمرانی کنند و سلطه‌شان را افزایش دهند. این میان هم بازی The Last of Us Part II از تنوع موجوداتی زیادی استفاده می‌کند که می‌توانم به استاکرها (Stalkers)، کلیکرها (Clickers)، شمبلرها (Shamblers)، بلوترها (Bloaters)، the Mouse King و دونده‌ها (Runners) اشاره کنم. شدت زامبی‌ها در این شماره به‌وفور بیشتر از قبل شده است و اتمسفر بازی را دچار تغییر و تحولات بزرگ‌تری نسبت به قبل کرده‌اند.

انتقام، هسته‌ی اصلی لست آف آس ۲ به حساب می‌آید

مبحث اصلی روایی داستان بازی The Last Of Us 2 «انتقام» است؛ انتقاماتی که به شکل‌های مختلفی بیان می‌شوند و هرکدام قصه‌ی مختص به خودشان را به‌تصویر می‌کشند. همین موضوع باعث می‌شود که شیمی بین جول و الی خراب شود و حتی ابی هم از آن طرف ماجرا درگیر قصه‌ی بی‌نهایت اتمسفریک بازی شود. شما در طول بازی تا به خودتان می‌آیید این سوال را خواهید پرسید که آیا واقعا «ابی» آنتاگونیست به‌خصوص بازی است؟ یا طبق این اتفاقات تعریف شده، حق این کار را داشته است یا خیر؛ دقیقا در همین مرحله خواهد بود که شما به سه‌نقطه‌ی اصلی شخصیت‌پردازی در لست آف آس ۲ می‌رسید و به این جلوه‌گاه برخورد می‌کنید که این محصول آنقدر در شخصیت‌پردازی قدرتمند عمل کرده است که در هر زاویه، حقی را می‌بینید که نمی‌توانید آن را صددرصد آنتاگونیست‌وار بنامید.

به‌جز شخصیت‌های اصلی و مکمل، بازی لست آف آس ۲ دارای چندین کرکتر فرعی است که شما را در طول تجربه‌تان همیاری خواهند کرد؛ از مهم‌ترین شخصیت‌های فرعی و همراه می‌توانم به کرکترهایی مثل دینا (Dina)، تامی (Tommy)، اوون مور (Owen Moore)، جسی (Jesse) و مل (Mel) اشاره کنم. همانطور که قبل‌تر هم گفتم بازی بین سه‌شخصیت قابل کنترل، آنتاگونیست صددرصدی را قرار نداده است بلکه به‌سراغ خلق آنتاگونیست‌ها و یا همان ضدقهرمان‌های فرعی دیگری رفته است. آنقدر این ضدقهرمان‌ها ریشه‌دار و پر جزئیات طراحی شده‌اند که همانند یک شخصیت اصلی منفی ظاهر می‌شوند،‌ برای مثال می‌توانم به آیزاک دیکسون (Isaac Dixon) که رهبر جبهه‌ی آزادسازی واشنگتن (WLF) محسوب می‌شود اشاره کنم.

رتبه‌بندی ۱۰ فیلم برتر رایان گاسلینگ؛ مرد جذاب هالیوود

شاید اگر بخواهم نسبت به یک مسئله‌ی جانبی خورده بگیرم، افزایش سکانس‌های جنسی است که با باری غیرمنطقی در طول داستان بازی جای‌گذاری شده و نسبت به شماره‌ی اول هم بیشتر شده‌اند و از اهمیت آنچنان خاصی هم برخوردار نیستند. درواقع وجودشان بی‌ارزش و بی‌ثبات است و سازندگان می‌توانستند آن‌ها را با روش‌های دیگری خلاصه کرده و پیام مد نظر را به مخاطب برسانند اما کار نهایی خروجی متفاوتی داشته و عکس‌العمل نامتعارفی را رقم زده است. این موضوعی که به آن خیلی کلی و خلاصه‌وار اشاره کردم زمانی منفی‌تر می‌شود که تنوعات گرایشی زیادی در آن دیده شده و حتی شیمی بین جسی، دینا و الی را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد. در هر صورت ما با یک بازی بین‌المللی و متفاوت روبرو هستیم که با رویکردهای متعددی ساخته شده و به‌راحتی رده‌بندی سنی بالای ۱۸سال را کسب کرده است؛ به همین خاطر این مورد نمره‌ی منفی ندارد.

 ناتی‌داگ جهان بازی The Last of Us Part II را به تکامل رسانده است

قبل از اینکه به موضوع گرافیک فنی و هنری بپردازم بایستی از ناتی‌داگ در این مورد تقدیر نمایم که توانست تکنولوژی تجربه‌محوری طراحی کند که بواسطه‌ی آن، گیمرهای نابینا یا ناشنوا بتوانند با جهان و قصه‌ی بازی The Last of Us Part II ارتباط بگیرند و به‌راحتی این اثر را تجربه نمایند بی‌آنکه دغدغه‌ی خاصی داشته باشند، شما با یک جستجوی ساده می‌توانید به تعداد کاربران نابینا و یا ناشنوایی که بازی را تمام کرده‌اند دسترسی پیدا کنید. حال بیایید به مبحث گرافیک فنی و هنری بازی برگردیم. شاید تنها رقیب اصلی The Last of Us Part II را Red Dead Redemption 2 بدانم اما زمانی که تصویر شارپ‌تری از لست آف آس می‌گیرم، به این جواب می‌رسم که جهان بازی رد دد ردمپشن ۲ جزئیات بیشتری دارد اما گرافیک بازی لست آف آس ۲ عملکرد و عمق بهتری را ارائه می‌کند.

۱۰ دلیل برای این که پلی استیشن از ایکس باکس بهتر است

شما ساعت‌ها می‌توانید در پس اتفاقات داستانی The Last Of Us Part 2 بنشینید و از منظره‌های پویا و سنگین بازی لذت ببرید، حتی در بعضی مواقع از مناظر سنگین فاصله می‌گیرید و از اسب سواری‌های برفیه بازی دچار دگرگونی و زیبایی می‌شوید؛ در مجموع، بازی از نظر گرافیک فنی و هنری بسیار جذاب حاضر می‌شود. از آن طرف ماجراهم کات‌سین‌ها، طراحی مراحل، بالانس بودن آسانی و سختی بازی به‌خوبی کارگردانی شده‌اند و با انیمیشن‌های به‌خصوص این محصول جذابیت بیشتری به‌خود گرفته‌اند. سیستم‌سازی‌ها و شخصی‌سازی‌های داینامیک لست آف آس ۲ هم در سطح قابل قبولی قرار دارد و قدرت صداگذاری ناتی‌داگ را در همان بخش‌های شخصی‌سازی اسلحه‌تان مشاهده خواهید کرد.

از گیم‌پلی بازی The Last Of Us Part 2 چه بگویم؟ تعادل در جای‌جای گیم‌پلی بازی احساس شده و آنقدر عملکرد مثبتی را از خود نشان می‌دهد که به‌خوبی هم مسیر داستان بازی‌تان می‌شود. اکشن‌ها و ارتباط‌شان با ماجراجویی‌های بسیار، هیجان‌زده‌تان می‌کنند و دلپذیروار، یک گان‌پلی جالب آخرالزمانی را در اختیارتان می‌گذارند. کافی است دل‌تان تاریکی، احساس و کمی آخرالزمان بخواهد، موسیقی‌های بسیار گوش‌نواز گوستاوو سانتائولایا شما را به اوج‌تان می‌رسانند و حتی اشک‌تان را سرازیر می‌کنند.

در نهایت، شاید در نگاه اول بازی The Last of Us Part II به‌عنوان دنباله‌ای شناخته شود که صرفا قصد دارد به مبحث «متفاوت» شدن بپردازد اما در عمق آن می‌توانیم مفاهیم مختلفی را بیابیم که به ما درس‌های متعددی را می‌رسانند و حتی آن‌ها را برایمان به یادگار می‌گذارند، برای مثال؛ ناتی‌داگ در طی این سال‌ها ثابت کرده است که چقدر می‌تواند غیرقابل حدس عمل کرده و مخاطبینش را تعجب‌زده کند، همین اتفاق در نقطه‌به‌نقطه‌ی لست آف آس ۲ دیده می‌شود و این الگوریتم، پیاپی اتفاق میفتد و داستانی را رقم می‌زند که شاید به مذاق بسیاری از کاربرانش خوش نیاید اما در نهایت همین موضوع باعث می‌شود که «دردها، تجربه‌ها و مسیرهای داستانی بازی» تا ابد در خاطرات‌مان زنده بمانند.

Loading