دقیق این را نمیدانم که این حس را چه مینامند، شاید بهترین نامی که برای او انتخاب شده است، جنون باشد. فردی که دچار این حس شده باشد دیگر هیچ حس و رحمی ندارد و توانایی این را دارد که تبدیل به یک انسان بیروح شود و بدترین اعمال را انجام دهد.
به نظرم که بیروحی یکی از صفات بارز قاتلهای سریالی خواهد بود، چرا که انسانی که بدن آن خالی از روح باشد، فقط به فکر این است که خودش را با چیزهای مختلف خالی کند. زمانی که یک انسان به مرحله جنون میرسد، دیگر سادهترین کارهایی که یک زمانی میتوانست باعث آرامش و خوشحالی او شود، هیچ تأثیری روی آن دیگر ندارد. از این روی دست به کارهایی خواهد برد که پایان آنها بدترین چیزی خواهد بود که در سر خواهید داشت، جنون بیماری است که برای آن هیچ درمانی وجود ندارد و فردی که دچار به آن است، کمکم تبدیل به یک بیمار روانی خواهد شد که زندگی برای او بیمعنی است.
فکر کنم تا به اینجای مقاله فهمیدهاید که موضوع این نقد و بررسی راجب چه چیزی است؟ شاید برایتان متعجب کننده باشد که این اثر ساختهی یک کشوری آسیایی میباشد که تا چند سال پیش یکی از ضعیفترین سینماها را به دلیل ساختههای تکراری داشت، ولی این بار قرار است که شما از این اثر شگفتزده بشوید. سریال Mouse محصولی از سینمای کره جنوبی میباشد که در ژانر جنایی کار خودش را پایان داده است. این اثر جنایی در ۲۰ قسمت بیش از یک ساعت طوری من را تحتتأثیر قرار داد که بعد از پایان هر قسمت، برای چندیدن ساعت درحال تحلیل بودم که چگونه یا چه کسی این کار را انجام داده است. در ادامه بیشتر متوجه منظورم خواهید شد.
از کجا نشئت میگیرد؟
داستان سریال موش از پروندهی قتل مدرسهای در اینچئون کره جنوبی در سال ۲۰۱۷ الهام گرفته شده است. این اتفاق برای خودش یک پرونده نو در کارتابل جنایی کره جنوبی بود. وقتی مادر مقتول از قاتل پرسید که چه حسی از این کار داری؟ جواب متهم همهگان را متعجب کرد. جواب مجرم هیچ خبری از حس تاسف و پشیمانی نمیداد. متهم در جواب سوال مادر مقتول گفت:《هوا عالی میباشد، برای من این سخت است که شکوفههای گیلاس را نمیبینم》این حرف برای همگی یک حرف سنگین بود و باعث خشم آنها شد. علت این جواب متهم، بیماری ژن سایکوپث بود، افرادی که این ژن را دارند، همانند مابقی انسانها هستند اما!
تفاوتی که میان این افراد و انسانهای معمولی وجود دارد، نبودن نورونهای آینهای است که در مغز انسانهای عادی وجود دارد. این کمبود باعث خواهد شد تا فرد مبتلا به این ژن درد دیگران را احساس نکند، علاوه بر آن فرد دارای این ژن، هیچ درکی از احساس گناه، دلسوزی، همدردی و پشیمانی ندارد. به همین دلیل است که چنین پاسخی از سوی متهم شنیدهاید. حال بهتر است به سراغ اصل موضوع که از این قضیه نشئت گرفته است برویم. داستان سریال موش، روایتگر همچین پروندهای میباشد که توسط افسری به نام جونگ با روم درحال پیگیری است. این افسر زمانی که با پروندهی قتل سایکوپثی برخورد میکند زندگی او دچار تغییر میشود.
این پرونده باعث میشود تا جونگ با روم با کمک همکارش گو مو چی به این فکر بیفتند که به دنبال این باشند تا پشت پردهی رفتارهای افرادی که مبتلا به ژن سایکوپث هستند را آشکار بنمایند. یکی از مهمترین دلایل آنها این است که آیا این ژن از مادر به جنین انتقال مییابد یا نه؟ اگر این ژن انتقال یابد آیا قابل شناسایی میباشد؟ اگر این ژن شناسایی شد، آیا بهتر است که جنین را بکشند یا فرصت زندگی به او بدهند؟ این موضوعات بستر اصلی سریال Mouse میباشد که باعث خواهد شد شما آنچنان غرق این داستان شوید که مدام به این فکر کنید که، چرا یا چه کسی به چه دلیل این کار را انجام داد؟
آیا میتوان سریال موش را یکی از آثار برتر جنایی جهان معرفی کرد؟
بیشک از دید من سریال موش را میتوان جز آثار برتر جنایی دانست، چرا؟ به این دلیل که دامن به یک موضوعی زده است که خیلی کم به آن اشاره شده است، بیماریی که میتواند باعث چه تغییراتی بزرگی شود. نکتهای که خیلی باید به آن اشاره داشت، تطبیق این پیش زمینه با پیچیدگیهای بزرگ پروندهی قتل سریال است. پروندهی یک قاتل سریالی که از یک انسان معمولی عادیتر رفتار میکند، بهطوری که بعضی مواقع به افرادی شک خواهید کرد که اصلا در مخیله نمیگنجد که آن فرد قاتل باشد، ولی هیچگاه به مضنون اصلی پرونده شک نخواهید کرد و اصلا متوجه او نخواهید شد.
این قضیه بهقدری درست پیش میرود که ببینده، خواسته یا ناخواسته مجبور میشود برای یافتن قاتل سریال را دنبال کند. نکتهی مهمی که این وسط وجود دارد و سریال موش به خوبی از آن بهره میبرد، یک میانه قوی داستانی میباشد. منظورم به این شکل است که سریال از همان ابتدا به شما قاتل را طبیعتا نشان نخواهد داد و شما را به سمت قسمتهای پایانی خواهد برد. نکتهی اصلی این میان است، شما سریال را با یک شروع قوی آغاز خواهید کرد و انتظار یک پایان پرقدرت همدارید. این وسط، میانه داستان که بدنهی اصلی سریال Mouse میشود به بهترین شکل ساخته شده است تا مخاطب با ذوق و کنجکاوی از این که قاتل چه کسی است سریال را دنبال کند.
پوئن مهم و خیلی مثبتی که من به سریال موش میدهم و بالاتر هم یک اشاره ریزی به آن داشتم، رونمایی از قاتلی میباشد که اصلا تصور آن را نداشتهاید. این که تصورش را نداشتید دلیل از این نمیشود که نقش او در سریال کم میباشد و جز بازیگران اصلی سریال نیست، بلکم او از نقشهای یک داستان سریال Mouse است. اما نقش او و دیالوگهای او طوری نقشپردازی و نوشته شده است که بیننده کمترین شک را به او داشته باشد. در مجموع داستان سریال موش، پر از غافلگیریهایی است که باعث خواهد شد مخاطب به دنبال سریال کشیده شود. از این موضوعات که مقداری فاصله بگیریم، خواهید فهمید که قسمتهای بیش از یک ساعت سریال موش با چه ریتم خوبی پیش میرود که شما اصلا دچار خستگی نخواهید شد.
دلایلی که باعث شد تا سریال موش به این درجه از کیفیت برسد
از بخش داستان و سناریو پرقدرت سریال که جدا شویم باید به سراغ بخشهای دیگری برویم که باعث خلق این اثر جذاب شده است. دوست دارم به اولین بخشی که میپردزام، انتخاب بازیگران و شخصیتپردازی سریال موش باشد. در وهلهی اول باید به سراغ بازیگرانی برویم که در بهترین جای خود قرار دارند. بازیگران سریال Mouse هرکدام، از بازیگری که کمترین نقش را دارد تا بیشترین نقش، بهقدری درست بازی میکنند که شما متعجب خواهید شد. در این اثر از آن سردی چهره که در ساختههای پیشین کره خیلی تو ذوق میزد خبری نیست و شاهد بازیهایی هستید که به وضوح خواهید فهمید که سینمای کره چه پیشرفتی کرده است.
تکمیل این بازی خوب از همان ابتدا با یک شخصیتپردازی درست انجام شده است. برای نمونه شما شخصیت افسر اصلی پرونده را در نظر بگیرید، چقدر خوب شخصیت فردی که چیزی برای از دست دادن ندارد و این اتفاق هم برای خودش افتاده است را بازی میکند، یا بازیگر نقش دکتر سریال که شما برای چندین قسمت متوالی حدس اول ذهنتان دارید. اگر این بازیگر توانایی این را نداشت که اینگونه شخصیتی که برای او ساخته شده است را بازی کند شما به این دید میرسیدید؟ در مجموع سریال موش در این بخش نشان داده است که چه توانایی بالایی دارد و عیار خودش را به چشم بیننده کشانده است.
راجب موضوع دیگری که بخواهم به آن اشاره داشته باشم، باز هم باید راجب پیشرفتی که سینمای کره داشته است اشاره کنم. اگر شما پیشزمینهای در تماشای سریالهای کرهای داشته باشید به خوبی دیدهاید که چقدر در بخش بصری ضعیف عمل میکردند، اگر یک مثالی بخواهم بزنم که همگی آن را تماشا کرده باشید، افسانه جومونگ یه نمونه بارز است. شما در زد و خوردها هیچ اثری از جای ضربه یا خونریزی مشاهده نمیکردید، ولی در این مجموع شاهد پیشرفت چشمگیری در این بخش هستید که باعث به چشم آمدن جذابیت سریال موش شده است.
در مجموع باید بگم که سریال موش، مجموعهای از نقاط مثبت است که تبدیل به این اثر تماشایی شده است. سریال Mouse نیاز مخاطب را از تماشای چنین ژانری به خوبی بلد است و میداند که چطور عمل کند تا بیننده از او رضایت داشته باشد. درکل سریال موش یک اثری است که از شروع تا پایان در یک مسیر درست حرکت میکند، گاه کمی مسیر او روبه پایین میآید ولی همچنان در اوج به راه خود ادامه میدهد. از دید من اگر علاقه به داستانها پیچیده جنایی دارید، سریال موش یک اثر کاملا جذاب و تماشایی است که من پیشنهاد میدهم این سریال را حتما تماشا کنید.
نظرات