نقد فصل‌های قبل زخم کاری را هم من برای مجله بازار نوشتم. حتی با یادآوری این نکته که بخشی از درآمد خانواده من از طریق همین نوشتن نقد (یا هر چیز دیگر) برای این مجله تامین می‌شود، نذر کرده بودم کسی از من نخواهد نقد فصل چهارم زخم کاری را هم بنویسم. حقیقت این است که تماشای فصل دوم و سوم زخم کاری بسیار سخت بود (اگر فکر می‌کنید پول گرفتن برای تماشای فیلم و سریال بهترین شغل دنیاست اشتباه می‌کنید) و می‌دانستم تماشای فصل چهارم حتی از آن‌ها هم سخت‌تر خواهد بود.

نقد سریال زخم کاری | فصل اول؛ مهم شدن با تکرار کلیشه‌ها هم هنر است

اما خب؛ می‌بینیم که دعاهای من مستجاب نشدند. در این مطلب، تلاش می‌کنیم از وضعیت این سریال سر در بیاوریم و بفهمیم چه شد که این‌طور شد؟ از غرغر همین ابتدا، می‌توانید حدس بزنید که فصل چهارم واقعا بد است.

کاش شکسپیر واقعا، واقعی نباشد!

یکی از تئوری‌های توطئه‌ محبوب من این است که عده‌ای معتقدند شکسپیر، شخصیتی واقعی نیست. البته من چنین اعتقادی ندارم اما به نظرم جالب و هیجان‌انگیز است که روزی بفهمیم یکی از مهم‌ترین نویسنده‌های تاریخ بشریت واقعی نبوده و گروهی از نویسنده‌های نابغه او را (به هر دلیلی) خلق کرده‌اند تا آثار خود را به نام او منتشر کنند.

تصمیم تیم نویسنده‌های زخم کاری برای اقتباس از آثار شکسپیر، باعث می‌شود دعا کنیم کاش شکسپیر واقعا شخصیتی ساخته دست چند نفر باشد. فصل چهارم زخم کاری درحالی منتشر شد که این تیم اعلام کرد سناریو را «با نگاهی به اتللو» نوشته است. در اتللوی شکسپیر، پادشاهی قدرتمند به نام اتللو، عاشق زنی زیبا و پاکدامن به نام دزدمونا می‌شود. اما حسادت‌ اطرافیان باعث می‌شود که اتللو درنهایت دزدمونا را بکشد.

نقد سریال زخم کاری | فصل دوم؛ برای دکمه‌ی من کت بدوز!

اگر اتللو را خوانده‌اید یا اجرایی از آن دیده‌اید، باید بدانید که این «اقتباس» هجوی سطحی از شاهکار شکسپیر است. اساسا این‌که بگوییم اثری به دلیل شباهت ظاهریِ استخوان‌بندی سناریو (کدام استخوان‌بندی؟) اقتباسی از یک رمان بزرگ است، انگار گفته‌ایم چون تیم فوتبال محله ما در جام رمضان پارسال چند پاس ردوبدل کرده، مثل بارسای گواردیولا بازی می‌کند.

فصل چهارم زخم کاری

به نظر می‌رسد تیم نویسنده‌های زخم کاری از فصل یک به بعد با کمبود ایده مواجه شده و برای فرار، فصل‌های مختلف را «با نگاهی» به آثار شکسپیر پیش برده است. اتفاقا سریال دقیقا از همین‌جا مسیر سقوط را آغاز کرد. این «ادا»، بخشی از ضعف‌های کلی این محصول است. آدم را یاد مهران مدیری می‌اندازد که می‌گفت «من تمام هملت را حفظم» و بعد قهوه پدری ساخت.

نقد سریال قهوه پدری؛ قسمت ششم | اثری پوچ

در فصل جدید چه خبر است؟

داستان فصل چهارم زخم کاری، از جایی شروع می‌شود که مالک با بازی جواد عزتی، سیما با بازی الناز ملک را به خانه‌ای می‌برد، که کودکی سیما در آن گذشته‌است. مالک از این طریق می‌خواهد نظر سیما را جلب کرده و خوشحالش کند. این دو قرار است به‌زودی ازدواج کنند. ازدواجی که سیما آن را ساده و بی‌سروصدا می‌خواهد و مالک برعکس. در همین شروع سریال سروکله سمیرا با بازی رعنا آزادی‌ور پیدا می‌شود. او می‌گوید دیگر مشکلی با ازدواج مالک ندارد و همه‌چیز را پذیرفته‌است. حتی سمیرا انگشتر مادر مالک را که تا کنون متعلق به او بوده، به سیما می‌دهد تا به قول خودش نشان دهد که همه‌چیز برایش تمام شده‌است. درحقیقت حالا مالک جایگاه خوبی در هلدینگ ریزآبادی دارد و قرار است به‌زودی همکاری‌اش را دوباره با سمیرا آغاز کند. پس هر دو طرف قبول می‌کنند که بدون دردسر، همکاریشان را شروع کنند.

اما دو خط داستانی جدید یا شاید بتوان گفت گره در ماجرا ایجاد می‌شود. اول اینکه سمیرا به محض خارج شدن از خانه سیما، با پانته‌آ یا همان پانی با بازی مهراوه شریفی‌نیا تماس گرفته و می‌گوید که قرار است با کمک او عروسی مالک و سیما را جهنم کند. ازطرف دیگر شخصی برای سیما پیغام‌هایی می‌فرستد که مضمون هشدار یا حتی تهدید دارد. به این شکل، مخاطب باید منتظر بماند تا ببیند که در ادامه سریال، چه اتفاقاتی رخ می‌دهد.

فصل چهارم زخم کاری

چارچوب داستان حقیقتا بد نیست. اگر همین چند خط را مبنا قرار دهیم، این فصل می‌تواند از خیلی محصولات دیگر جالب‌تر باشد. اما اوضاع از همان شروع اولین قسمت تغییر می‌کند. در نقد فصل سوم زخم کاری هم نوشتم که گره‌های داستانی آبکی هستند و ایرادهای محتوایی و روایی بسیاری در کار وجود دارد. این وضعیت در فصل چهارم زخم کاری بسیار وخیم‌تر است.

نقد سریال زخم کاری | سه قسمت اول فصل سوم؛ انتقام از مغز مخاطب!

فصل چهارم به قدری ایراد فیلم‌نامه، ضعف روایت و بازی دارد که به نظر می‌رسد برای سنجش میزان تحمل بیننده منتشر شده است. اگر سال‌ها بعد مشخص شود زخم کاری ساخته شد تا معلوم شود مخاطب ایرانی تا کجا به بهانه دیدن جواد عزتی و الناز ملک و یک دو جین بازیگر خوش آب و رنگ، حاضر است توهین ببیند و بشنود، اصلا تعجب نمی‌کنیم.

ولاگ نروژ

نروژ یکی از بهترین کشورهای دنیاست؛ از هر نظر که بخواهید بررسی کنید. سفر به این کشور می‌تواند آرزوی هرکسی باشد. به نظر می‌رسد فصل چهارم زخم کاری در واقع ولاگ سفر عوامل سریال به نروژ است؛ آن‌هم ولاگی دست چندم.

فصل چهارم زخم کاری

در فصل چهارم، مثل سه گانه ارباب حلقه‌ها، دسته دسته آدم میمیرد اما روند قصه حتی یک آخ هم نمی‌گوید و تنها چیزی که باعث می‌شود بعد از دیدن سریال (من مجبور بودم؛ شما نیستید) بابت هدر رفت وقت و پول اینترنت و هزینه اشتراک فیلیمو خودمان را سرزنش نکنیم، تماشای همین ولاگ است.

Loading