سریال Rivals فقط یک درام تاریخی دیگر نیست؛ بلکه یک شیرجه بیپروا به دنیای لذتطلبانهی نجیبزادگان بریتانیای دههی ۱۹۸۰ است. این سریال که اقتباسی از رمان جنجالی «بانک باستر» نوشتهی جیلی کوپر است، مخاطبان را به دورهای منتقل میکند که با رسوایی، روابط جنسی و نبردی بیامان برای قدرت در چشمانداز رسانهای تعریف شده است. با طراحی تولیدی مجلل و بازیگرانی که اجراهایی پرقدرت ارائه میدهند، Rivals هم یک نامهی عاشقانهی نوستالژیک به دههی ۸۰ است و هم نقدی گزنده بر طبقهی اجتماعی و افراطگرایی.
میراث بانک باستر
رمانهای جیلی کوپر (که سالها از سوی برخی بیش از حد جسورانه اما بدون شک اعتیادآور تلقی میشدند) تخیل یک نسل را تسخیر کردند. Rivals (دومین کتاب از مجموعهی «روتشایر کرانیکلز») بر پایهی سنت ادبیای بنا شده که در تجملات بیحدوحصر و عاشقانههای رسواییآمیز غرق شده است. با وفادار ماندن به روح اثر کوپر، این سریال هم طرفداران قدیمی و هم مخاطبان جدید را به تجربهی فساد خام و بیپردهی یک عصر فراموششده دعوت میکند. این رویکرد، به اعتبار فرهنگی دههی ۸۰ متصل میشود؛ دورانی که در آن افراطگرایی حکمفرما بود و هنجارهای اجتماعی هم به چالش کشیده میشدند و هم جشن گرفته میشدند.
تحولات در چشمانداز رسانهای
Rivals در پسزمینهی صنعت تلویزیون بریتانیا در سال ۱۹۸۶ روایت میشود، زمانی که شبکههای مستقل شروع به به چالش کشیدن وضعیت موجود شبکههای دولتی مانند بیبیسی کردند. این سریال تغییرات واقعی اقتصادی و فرهنگی (ظهور سرمایهداران جدید، افول قدرت تولیدی، و ظهور رقابت تهاجمی در رسانهها) را باظرافت در داستان خود میبافد. بهاینترتیب، تجربهای دوگانه را به مخاطبان ارائه میدهد: هم یک درام تاریخی پرزرقوبرق و هم تحلیلی از نحوهی تلاقی رسانه، طبقهی اجتماعی و قدرت در یک دههی متحولکننده.
طرحهای داستانی چندلایه
در قلب Rivals، رقابتی پرمخاطره بین دو غول تلویزیونی قرار دارد: روپرت کمپبل – بلک (الکس هسل) و لرد تونی بدینگهم (دیوید تننت). دشمنیهای شخصی آنها که با روابط نامشروع و بازیهای قدرت شرکتی درهمتنیده شده، ستون فقرات روایتی گسترده و جسورانه را تشکیل میدهد. ورود دکلان اوهارا (آیدان ترنر)، مجری ایرلندی تاکشو که از بیبیسی به یک شبکه مستقل میپیوندد، پیچیدگی بیشتری به داستان میبخشد.
این لایهلایه بودن داستان (از رویاروییهای جنجالی روی آنتن گرفته تا پیچیدگیهای زندگی خانوادگی در میان اشراف ثروتمند و ناکارآمد) تصویری از شور و هیجان آشفتهی دههی ۸۰ را ترسیم میکند. بااینحال، وفور خردهروایتها گاهی شفافیت داستانی را به چالش میکشد، انتخابی آگاهانه که بهجای یک خط روایی سرراست، ماهیت چندوجهی آن دوران را برجسته میکند.
کاوش در طبقهی اجتماعی و قدرت
Rivals همان قدر که یک درام سرگرمکننده است، به همان اندازه نیز یک نقد اجتماعی محسوب میشود. این سریال پویایی میان ثروت قدیمی و ثروت جدید و روشهایی که طبقهی اشراف بریتانیا برای حفظ قدرت خود به کار میبردند را بررسی میکند. شخصیتها در دنیایی حرکت میکنند که در آن ظاهر، همه چیز است، اما زیر این سطح براق، نگاهی انتقادی به سطحینگری و ریاکاری طبقهی نخبه نهفته است. از جسارت فریبندهی روپرت گرفته تا جاهطلبی سرد تونی، هر شخصیت بهنوعی بازتابی از سیاست طبقاتی دههی ۸۰ است.
این بررسی با لحنی هوشمندانه و کنایهآمیز انجام میشود؛ اذعان به این واقعیت که درحالیکه افراطهای آن دوران میتواند سرگرمکننده باشد، پیامدهای سنگینی دربارهی امتیازات، بهرهکشی و نظم اجتماعی در حال تغییر نیز به همراه دارد.
ضیافتی برای چشمها
سبک بصری Rivals شاید چشمگیرترین ویژگی آن باشد. هر جزئیات (از سرشانههای اغراقآمیز و پیراهنهای زرد روشن ورساچه گرفته تا املاک بازسازیشدهی کاتسوولدز) دورانی را احضار میکند که با تجمل و افراط بیپروا تعریف شده بود. سریال از یک موسیقی متن پرجنبوجوش با قطعات نمادین دههی ۸۰ بهره میبرد که اصالتی غوطهورکننده به تجربهی تماشای آن میبخشد. حتی صحنههای اغراقآمیز (مانند ماجرای عاشقانهی درون حمام کنکورد با موسیقی متن طوفانی) با چنان دقت و پرداختی اجرا شدهاند که آنها را هم مضحک و هم مسحورکننده میسازد.
فیلمبرداری و کارگردانی
کارگردانی Rivals با نگاهی هم به نوستالژی و هم بیپروایی مدرن انجام شده است. فیلمبرداری نقش اساسی در روایت آن ایفا میکند: دوربین به همان اندازه که در ضیافتهای مجلل مکث میکند، با برشهای سریع میان ماجراهای رسواییآمیز جابهجا میشود و جلوهای از افراطهای آن دوران را بازتاب میدهد. اگرچه برخی منتقدان معتقدند که سکانسهای مونتاژی پرسرعت گاهی روایت را تحتالشعاع قرار میدهند، اما این انتخابهای سبکی بخشی از استراتژی عمدی سریال برای تداعی هرجومرج و سرزندگی دنیای رسانهای دههی ۸۰ است.
بازی درخشان گروهی
موفقیت Rivals بر دوش بازیگران توانمند آن استوار است. الکس هسل در نقش روپرت کمپبل – بلک حضوری خیرهکننده دارد؛ شخصیتی که همزمان فریبنده، بیرحم و بهشدت جذاب است. باوجود تردیدهای اولیه دربارهی تناسب فیزیکی او با این نقش، هسل روپرت را به چهرهای بدل میکند که در هر صحنه حضوری مسلط دارد، پر از کاریزما و انرژی جنسی.
دیوید تننت در نقش لرد تونی بدینگهم اجرایی ارائه میدهد که هم تهدیدآمیز و هم به طرز غافلگیرکنندهای چندلایه است. تحول شخصیت او (از یک مدیر حیلهگر و بیاحساس به مردی که درگیر تناقضهای اخلاقی خود شده) با ترکیبی از شکوه تئاتری و شکنندگی درونی به تصویر کشیده میشود. آیدان ترنر در نقش دکلان اوهارا، نقطهی تعادلی در برابر این فضای مملو از افراط است و با بازی خود هم کشمکشهای درونی شخصیتش و هم جذابیت استقلال تازه یافتهی او را به نمایش میگذارد. بازیگران مکمل، از جمله نفیسا ویلیامز و کاترین پارکینسون، لایههای بیشتری به داستان میافزایند و شخصیتهایی را به تصویر میکشند که بلندپروازیها و آسیبپذیریهایشان برای مخاطب امروزی قابلدرک است، درحالیکه همچنان با ویژگیهای منحصربهفرد آن دوران همخوانی دارند.
شخصیتپردازیهای پیچیده و گاه بحثبرانگیز
سریال از نمایش شخصیتهای اخلاقاً مبهم ابایی ندارد. شخصیتهای آن اغلب در منطقهی خاکستریای حرکت میکنند که در آن روابط جنسی، بازیهای قدرت و رستگاری فردی به هم گرهخوردهاند. این امر گاه منجر به صحنههایی میشود که بهعمد اغراقشده (و حتی از منظر معیارهای امروزی، مشکلساز) به نظر میرسند، اما درعینحال بر تعهد سریال به ارائهی جهانی که به همان اندازه که پر از نقص است، جذاب نیز هست، تأکید میکند. تنش میان سطحینگری جامعهی اشرافی و تمایلات واقعی انسانی که اعضای آن را هدایت میکند، یک تم تکرارشونده در سریال است و مخاطب را دعوت میکند تا مرز میاننمایش و واقعیت را زیر سؤال ببرد.
دوگانهای بحثبرانگیز اما مسحورکننده
از نظر منتقدان، Rivals واکنشهای متضادی برانگیخته است. بسیاری از منتقدان طراحی پرزرقوبرق، طنز اغراقآمیز و رویکرد بیپروا به افراطهای دههی ۸۰ را تحسین کردهاند و آن را «یک آشوب لذتگرایانه» و «بیپروا رسواگر» توصیف کردهاند. در مقابل، برخی دیگر روایت سریال را شلوغ و گاه توسعهی شخصیتها را سطحی میدانند. عدهای معتقدند که تعداد زیاد خطوط داستانی و غرقشدن عمدی در افراط ممکن است بیش از آنکه بیننده را درگیر کند، او را گیج کند. بااینحال، همین زیادهروی عاملی است که بسیاری از طرفداران به آن علاقه دارند: سریال نمونهی نادری از تلویزیون است که هم خودآگاه است و هم اهمیتی به محدودیتهای آدابورسوم مدرن نمیدهد.
ترکیب نقد اجتماعی و سرگرمی فراروان
Rivals فراتر از یک درام دورهای پرزرقوبرق، بهعنوان تفسیری بر تحولات اجتماعی و اقتصادی دههی ۸۰ نیز عمل میکند. این سریال، زرقوبرق امپراتوریهای رسانهای را در کنار واقعیتهای سخت تضاد طبقاتی و پویایی در حال تغییر قدرت قرار میدهد. بهاینترتیب، نهتنها برای بینندگانی که به دنبال طعم نوستالژیک افراطهای گذشته هستند، یک سرگرمی فراروان ارائه میدهد، بلکه آنها را به تأمل در تأثیرات ماندگار آن دوران بر جامعهی معاصر دعوت میکند. این دوگانگی (ترکیب تفریح و بازتاب تغییرات تاریخی) سبب شده است که Rivals همچنان موضوع بحث منتقدان و مخاطبان باقی بماند.
جمعبندی؛ تجربهای جسورانه و چندلایه
Rivals اثری شاخص و پیچیده است که از هرگونه طبقهبندی مشخص سرباز میزند. تعهد آن به بازآفرینی جسارت دههی ۸۰، چه از نظر زیباییشناسی و چه در نگرش، آن را به تجربهای تماشایی تبدیل کرده که گاه طاقتفرسا اما همواره هیجانانگیز است. ارزشهای تولید پرزرقوبرق سریال، در کنار بازیهای درخشان گروه بازیگری، یک ضیافت بصری ایجاد میکند که هم افراطی و هم تفکربرانگیز است. هرچند روایت گسترده و افراط بیپروا ممکن است باب میل همه نباشد، این مجموعه در ارائهی تصویری چندبعدی از دورانی که مملو از تناقضات بود (دورانی که فریبندگی افراط، شبکهی پیچیدهای از قدرت، طبقه و تمنا را پنهان میکرد) موفق عمل میکند.
برای آنهایی که به دنبال درام دورهای هستند که نهتنها نقصهایش را میپذیرد؛ بلکه از آنها تجلیل میکند، Rivals یک سفر جسورانه و فراموشنشدنی ارائه میدهد؛ یک سرگرمی مجلل که به همان اندازه که انتقادی است، جذاب نیز هست.
Rivals اقتباسی پرشور و غنی است که مخاطبانش را هم باشکوه سبکش و هم با تفسیرهای پیچیدهاش از بریتانیای دههی ۸۰ به چالش میکشد. چه جذب جلوههای بصری بیپروا، چه پویاییهای پیچیدهی شخصیتها و چه نمایش بیپردهی جنگ طبقاتی آن شوید، این سریال تجربهای فراموشنشدنی و درعینحال بحثبرانگیز از جاهطلبی و افراط را ارائه میدهد.
نظرات