بخش اعظمی از تمجیدها در توییتر و اینستاگرام را باید حاصل پرداخت پول به صفحهها و حسابهای کاربری دانست؛ حقیقت این است که انتهای شب آن شاهکاری که بسیاری در شبکههای اجتماعی مینویسند نبود. البته که سریال خوبی بود؛ اما بسیاری از این تمجیدها بیش از اندازه بودند.
در انتهای شب سریالی جدید از آیدا پناهنده است که به نمایش خانگی راهیافته و در ادامهی آثار زنانه او قرار دارد. پناهنده یکی از معدود کارگردانان زن است که به این حوزه وارد شده است. پیش از او، تینا پاکروان با سریال «خاتون» به این عرصه پا گذاشت، سریالی که زنانه و میهنپرستانه بود. اما «در انتهای شب» در ظاهر داستانی عاشقانه و اجتماعی است. در این سریال، پارسا پیروزفر و هدی زینالعابدین نقش یک زوج هنرمند را بازی میکنند که با مشکلات مالی و فرزند بیشفعالشان دست و پنجه نرم میکنند و در نهایت از هم جدا میشوند.
سریال ماجرای این زوج را نشان داد که به ساختمانهای پردیس نقلمکان کردهاند تا هزینهها را کاهش دهند و بتوانند قسطهای خانهشان را بپردازند. ماهی (هدی زینالعابدین) که در دانشگاه هنر تحصیلکرده، با بهنام (پارسا پیروزفر) که استاد او بوده ازدواج کرده است. اما پس از چند سال، عشق اولیه ناپدید شده و بهنام که دیگر هنرمند نیست، به یک کارمند شهری تبدیل شده و از این بابت ناراحت است. ماهی نیز که در فرهنگسرای نیاوران کار میکند، از وضعیتش ناراضی است. این زوج که با مشکلات مالی و مشکلات رفتوآمد به تهران مواجهاند، بهتدریج از هم دور میشوند.
در قسمت اول، بهنام یک روز کامل ناپدید میشود. این اتفاق اولینبار نیست که رخ میدهد و روایت پراکندهٔ داستان باعث تعلیق میشود. بهنام که از وسایل حملونقل عمومی استفاده میکند، اشتباهی سوار اتوبوسی میشود که برای کارمندان سازمانی مهم است و بعد از بازجویی به خانه برمیگردد و ماجرا را برای ماهی تعریف میکند. این ماجرا منجر به دعوایی بین آنها میشود، چرا که بهنام معتقد است اصرار ماهی به خانه خریدن باعث این اشتباه و تحقیر شده است.
سؤال اینجاست که چرا چنین سناریویی برای مطرحکردن مشکلات اقتصادی این زوج انتخاب شده است؟ این مشکلات به گونههای دیگر هم میتوانست مطرح شود. درحالیکه معلوم است این دو بهخاطر مشکلات ناشی از جامعه و عواقب آن، از هم دور شدهاند. مسائل مالی و اجبار به ترک رؤیای هنری، نقش بزرگی در این جدایی دارند.
نکته دیگری که در شکلگیری درام مشکل ایجاد میکند، این است که پارسا پیروزفر در نقش مردی فلکزده باورپذیر نیست. شخصیتپردازی، بازیگری، کارگردانی، و طراحی لباس باید طوری باشد که او را باور کنیم. بهنامی که ما میبینیم همچنان هنرمندی لطیف است و این تناقض باعث میشود نتوانیم خشم و ناراحتی او را باور کنیم.
سریالهای شبکه نمایش خانگی اخیراً تحتتأثیر ترندهای شبکههای اجتماعی و محتوای روانشناسی قرار گرفتهاند و به موضوعاتی همچون اختلالات روانی کودکان و بزرگسالان میپردازند. در «در انتهای شب» نیز کودک خانواده بیشفعال است و پدر و مادر نیز مشکلات روانی دارند. این موضوعات میتوانند جذاب باشند، اما در اجرا نیاز بهدقت بیشتری دارند.
با اینکه سریال به مسائل زناشویی و روابط عاشقانه شکستخورده میپردازد، هنوز نتوانسته این مسائل را بهخوبی به تصویر بکشد. پناهنده که قبلاً در فیلمهای «اسرافیل» و «ناهید» موفق به بیان دغدغههای زنانه شده بود، در این سریال نتوانسته همان تأثیر را داشته باشد. شخصیت ماهی و دغدغههای او بیشتر به شعارهای خودسازی در اینستاگرام شبیه است تا مشکلات واقعی زنان.
نکته مثبت سریال شروع غیرخطی داستان بود که در ادامه فراموش شد. روایت غیرخطی میتوانست به سریال کمک کند تا تعلیق و جذابیت بیشتری داشته باشد. اما فرم روایت باید ثابت باشد و تغییر مداوم آن باعث سردرگمی بیننده میشود.
آیدا پناهنده با ساخت این سریال تلاش کرده است زوجی متفاوت را به نمایش بگذارد که مشکلاتشان ناشی از وضعیت اقتصادی و اجتماعی است. این موضوع در کشور ما اهمیت زیادی دارد و سریال سعی داشت به آن بپردازد.
در انتهای شب را باید سریال موفقی بدانیم؛ موفقیتی که بخشی از آن مرهون سطح کیفی نازل رقبا و بخشی از آن مرهون قدرت خود سریال است.
بنظرم ماهیت فیلم تکراری بود و داستان خوبی رو دنبال نکرد ضمن اینکه پایان سریال از همون ابتدا هم مشخص بود، درکل جالب نبود و ماجرا قابل حدس بود
با توجه به سریالهای ایرانی میتونم بگم این سریال هرچقدرم کلیشهای باشه بازم از بدنه و روند روایتی خوبی برخورداره درسته این سریال و نمیشه یه اثر فاخر دونست اما با توجه به شرایط حال حاضر جامعه و مشکلات فرهنگی که وجود داره ساخت همچین سریالایی واقعا لازمه.