
شاهزادهخانمهای دیزنی با داستانهایی پر از خیال و جادو، ما را به سفری شگفتانگیز در دل سرزمینهایی دور و گاه ناشناخته میبرند. این جهانها، از کاخهای باشکوه تا جنگلهای اسرارآمیز و دریاهای بیپایان، هر یک رنگی از فرهنگها و اقلیمهای واقعی در خود دارند.
گرچه بسیاری از این مکانها ساختهی تخیلاند، اما ریشههایی عمیق در جغرافیا، تاریخ و اسطورههای جهان دارند. از کوچهپسکوچههای اگربا گرفته تا سواحل آرام موتونویی، هر شاهزادهخانم در دنیایی زندگی میکند که از فرهنگ خاصی الهام گرفته شده است. در این مطلب، به سرزمینهای هریک از این شخصیتهای محبوب میپردازیم و بررسی میکنیم چه مکانهایی الهامبخش آنها بودهاند.
سفیدبرفی؛ شاهزادهای از سرزمینی مهآلود در اروپای مرکزی

جنگلهای تاریک و کلبهی کوتولهها در دل اروپا
انیمیشن سفیدبرفی و هفت کوتوله اولین پرنسس دیزنی را به دنیای سینما معرفی کرد، اما برخلاف بسیاری از آثار بعدی، محل دقیق وقوع داستان در آن مشخص نیست. با این حال، نشانههایی در طراحی فضا و سبک لباسها دیده میشود که به اروپا، و بهویژه آلمان، اشاره دارند. داستان این انیمیشن بر اساس نسخهی آلمانی برادران گریم ساخته شده و همین نکته سرنخی مهم درباره محل داستان است. حتی در برخی منابع تبلیغاتی مربوط به فیلم، گفته شده است که ملکه شرور قدرتهایش را از ارواح کوههای «هارتز» دریافت کرده؛ نامی که شباهت زیادی به کوهستان «هارز» در آلمان دارد.
از سوی دیگر، حضور سفیدبرفی در غرفه آلمان در پارک اپکات دیزنیورلد هم این نظریه را تقویت میکند. معماری قلعه، جنگلهای مهآلود، و سبک زندگی شخصیتها همگی با فضای داستانهای فولکلور آلمانی هماهنگی دارند. بنابراین، هرچند کشور یا شهر خاصی در فیلم ذکر نمیشود، شواهد فراوانی وجود دارد که نشان میدهد این داستان جادویی ریشه در فرهنگ آلمانی دارد.
سیندرلا؛ قصهای فرانسوی در قلعهای بینام و نشان
قصر باشکوه سیندرلا؛ ترکیبی از افسانه فرانسوی و رویاهای شاهزادهوار
در انیمیشن سیندرلا، بار دیگر به سرزمینی ناشناخته قدم میگذاریم که تنها با عنوان «پادشاهیای دوردست» معرفی میشود. با این حال، نشانههای زیادی وجود دارد که این مکان را به فرانسه پیوند میدهد. مهمترین دلیل این برداشت، منبع اصلی داستان است؛ نسخهای مشهور از شارل پرو، نویسنده فرانسوی قرن هفدهم.
در ابتدای فیلم اشاره میشود که سیندرلا و خانوادهاش در یک «شاتو» زندگی میکنند؛ واژهای فرانسوی که به قلعه یا عمارت بزرگ اشاره دارد. لباسها و دکوراسیون داخلی خانهها هم فضای اروپای غربی، بهخصوص فرانسه را تداعی میکند. هرچند در برخی صحنهها کلماتی از زبانهای دیگر نیز شنیده میشود؛ مانند وقتی دوک اعظم سیندرلا را «سینیوریتا» خطاب میکند، که نشان از حضور مهمانانی از کشورهای همسایه مثل اسپانیا دارد. با این حال، همهی نشانهها ما را بیشتر به سوی فرانسه هدایت میکنند.
آریل؛ بانوی دریایی در میانهی مدیترانه
اعماق اقیانوس و قصر آتلانتیکا
انیمیشن پری دریایی کوچک اولین بار نامی خاص برای دنیای خیالیاش معرفی میکند: آتلانتیکا. این سرزمین زیر آب، محل زندگی آریل و پدرش شاه تریتون است. اگرچه در فیلم اصلی نام این پادشاهی گفته نمیشود، اما در رمان و سریال تلویزیونی آن، این نام تثبیت شده است.
از آنجا که داستان اصلی توسط نویسنده دانمارکی، هانس کریستین اندرسن نوشته شده است، بسیاری از مخاطبان گمان کردند که داستان در دانمارک میگذرد. اما در ویدیویی رسمی از کانال دیزنی، گفته میشود که آتلانتیکا در دریای مدیترانه واقع شده است و قصر شاهزاده اریک در ایتالیا قرار دارد. معماری قصر، پوشش مردم و مناظر اطراف نیز با فضای مدیترانهای هماهنگ است. البته در نسخه لایو اکشن سال ۲۰۲۳، محل داستان به دریای کارائیب منتقل شد تا با تنوع نژادی بازیگران همخوانی بیشتری داشته باشد.
بل؛ دختری اهل دهکدهای فرانسوی با رؤیاهای بزرگ
بازتابی از سبک معماری و فرهنگ قرن هجدهم میلادی
برخلاف فیلمهای پیشین، در دیو و دلبر، مکان وقوع داستان بهصراحت بیان میشود. در قطعهی موسیقی معروف «میهمان ما باش»، شخصیت لومیر با هیجان میگوید: «ما در فرانسه هستیم». همین جمله کوتاه، جای هیچ شکی دربارهی محل زندگی بل باقی نمیگذارد.
داستان فیلم از نسخهی فرانسوی ژان-ماری لوپرنس دو بومون گرفته شده و فضای کلی آن نیز بازتابی از روستاهای قرون وسطایی فرانسه است. قصر دیو الهامگرفته از قصرهای واقع در درهی لوآر است و مجسمههای آن یادآور کلیسای نوتردام هستند. بسیاری از شخصیتها هم نامهایی فرانسوی دارند، مثل بِل، لومیر، کاگزورث و فیف. اگرچه بیشتر شخصیتها لهجهی آمریکایی یا بریتانیایی دارند، ولی سبک روایت، بصری و معماری کاملاً فرانسوی است.
یاسمن؛ شاهدختی در دل کویر و قصری با گنبد طلایی
شهر افسانهای اگربا، الهامگرفته از فرهنگ خاورمیانه و جنوب آسیا
علاءالدین نیز مانند پری دریایی کوچک برای مکان داستان نام خاصی در نظر گرفته: آگربا. این شهر خیالی، حالوهوایی خاورمیانهای دارد. داستان اصلی علاءالدین از مجموعهی هزار و یک شب است و در نسخهی اولیه، در شهری اسلامی در چین رخ میدهد. تیم سازنده دیزنی ابتدا قصد داشتند داستان را در بغداد روایت کنند. اما پس از شروع جنگ خلیج فارس، نام و فضای شهر به آگربای خیالی تغییر یافت.
آگربا آمیزهای از فرهنگها و معماریهای مختلف خاورمیانه، هند و حتی آسیای مرکزی است. معماری قصر سلطنتی بهشدت شبیه تاج محل در هند طراحی شده و بازارهای شلوغ شهر یادآور بازارهای سنتی خاورمیانه هستند. در آهنگ آغازین فیلم، گفته میشود آگربا جایی نزدیک «رود اردن» است؛ نشانهای دیگر که محل تقریبی آن را در نزدیکی غرب آسیا نشان میدهد.
پوکاهانتس؛ دختر زمین و آسمان در قلب ویرجینیای کهن
طبیعت بکر و رودخانهی درخشان، بازتابی از دنیای قبیله پاوهاتان
برخلاف بسیاری از پرنسسهای دیزنی، پوکاهانتس شخصیت تاریخی واقعی دارد. داستان او در سال ۱۶۰۷ میلادی در سرزمین قبیلهی پاوهاتان، در ایالت ویرجینیای امروز آمریکا رخ میدهد. نشانههای جغرافیایی فیلم، مانند رودخانهها و جنگلهای انبوه، با طبیعت این منطقه همخوانی دارد.
با وجود اینکه سازندگان فیلم با اعضای قبیله پاوهاتان و کارشناسان بومی مشورت کرده بودند، بسیاری معتقدند که واقعیتها در فیلم تغییر کرده و فرهنگ این قبیله بیش از حد سادهسازی شده است. برخی از رخدادها، مانند رابطه عاشقانه با جان اسمیت، در تاریخ واقعی ثبت نشدهاند. با این حال، تصویرسازی چشمنواز و موسیقیهای دلنشین، فیلم را به اثری بهیادماندنی بدل کردهاند.
مولان؛ جنگجویی بیباک در سرزمین اژدهایان
روایت دختری جنگجو از دل فرهنگ چینی
ماجرای مولان در چین باستان اتفاق میافتد و از همان ابتدا مکان و فرهنگ خاص خود را به تصویر میکشد. دیوار بزرگ چین، شهر امپراتوری، معابد و لباسها همگی اشارهای مستقیم به فرهنگ چینی دارند. داستان فیلم بر پایهی شعر کهن «بالاد مولان» است که حدوداً بین قرن چهارم تا ششم میلادی نوشته شده است.
با وجود این، فیلم عناصری از دورههای مختلف تاریخی چین را ترکیب میکند. مثلاً در طراحی لباسها ردپای سلسلهی تانگ دیده میشود، در حالی که برخی عناصر معماری به دورهی مینگ تعلق دارند. هرچند فیلم بهدلیل برخی بیدقتیها در نمایش دقیق فرهنگ چینی نقد شده، اما همچنان یکی از محبوبترین و الهامبخشترین آثار دیزنی است.
تیانا؛ رؤیایی در دل نیواورلئان
نخستین شاهزاده سیاهپوست دیزنی، در شهر پرجنبوجوش نیواورلئان
برخلاف بسیاری از داستانهای شاهزادههای دیزنی که در سرزمینهای خیالی یا دورههای نامشخص روایت میشوند، پرنسس و قورباغه داستانش را در نیواورلئان، یکی از واقعیترین و خاصترین شهرهای آمریکا تعریف میکند. در همان آغاز با ترانهی «Down in New Orleans»، بیننده مستقیماً وارد فضای شهری، پرجنبوجوش و رنگارنگ دههی ۱۹۲۰ میشود؛ دورهای که به «عصر جاز» معروف است. لباسها، معماری و موسیقی همگی به شکلی هوشمندانه طراحی شدهاند تا حالوهوای این دوران را زنده کنند. با این انتخاب تیانا شخصیت فرهنگیتری پیدا میکند و حضورش بهعنوان اولین پرنسس سیاهپوست دیزنی معنای اجتماعی پررنگتری بهخود میگیرد.
اگرچه داستان اصلی از افسانهی آلمانی «قورباغه و شاهزاده» نوشتهی برادران گریم گرفته شده، دیزنی با تغییر مکان و حالوهوای داستان، روایتی تازه و متناسب با فرهنگ آمریکایی خلق کرده است. حتی الهاماتی از رمان کودکانهای به نام The Frog Princess اثر ای.دی. بیکر نیز در این بازآفرینی دیده میشود. پرنس ناوین، شاهزادهای از کشوری خیالی بهنام «مالدونیا» است، اما عمدهی داستان در خود نیواورلئان میگذرد. تیانا که برخلاف بسیاری از پرنسسها، از طبقهی کارگر است، با کار و تلاش رؤیای خود، یعنی افتتاح رستورانش را دنبال میکند. این روایت از تعهد، خودباوری و استقلال، بهویژه برای مخاطبان نوجوان، الهامبخش است.
راپونزل؛ جزیرهی کرونا و قصری میان رؤیاها
نور موهای جادویی راپونزل در دل قلعههای اروپایی
در فیلم گیسوکمند، دیزنی با روایت تازهای از افسانهی کلاسیک «راپونزل»، بار دیگر به دنیای افسانهها بازمیگردد. این بار داستان در سرزمینی خیالی به نام «کرونا» اتفاق میافتد. گرچه نام این پادشاهی در خود فیلم ذکر نمیشود، اما در سریال و دنبالههای آن به آن اشاره شده است. کرونا سرزمینی با سواحل زیبا، معماری روشن و فضایی شبیه اروپای غربی است که حالوهوایی رویایی و شاعرانه دارد. بعضی باور دارند این سرزمین میتواند در آلمان قرار داشته باشد، چون داستان راپونزل برگرفته از نسخهی برادران گریم است و لباس راپونزل هم به لباس سنتی آلمانی «دیرندل» شباهت دارد.
با این حال، برخی از طراحان انیمیشن گفتهاند که معماری شهر و فضای کرونا از قلعههای فرانسوی و حتی از فیلمهای زیبای خفته و سیندرلا الهام گرفته شده است. در نقشهای که در سریال ماجراجوییهای راپونزل دیده میشود، کرونا در منطقهای قرار دارد که شبیه مرکز فرانسه است. از طرفی، برج راپونزل در پارک اپکات دیزنی، در بخش مربوط به آلمان ساخته شده، که باعث سردرگمی بیشتری درباره مکان واقعی آن میشود. این ترکیب عناصر مختلف، بازتابی از ویژگی اصلی این انیمیشن است: تلفیق خیال با واقعیت، و پیوند میان افسانهها و معماری واقعی.
مریدا؛ تیراندازی دلیر در دل اسکاتلند
طبیعت رازآلود اسکاتلند، خانهی مریدا و دایرههای سنگی باستانی
در انیمیشن دلیر، پرنسس مریدا با ظاهری متفاوت و روحیهای مستقل وارد دنیای شاهزادهخانمهای دیزنی شد. او در پادشاهی خیالی «دانبروخ» زندگی میکند؛ سرزمینی که از همان ابتدا مشخص است در ارتفاعات کوهستانی اسکاتلند قرار دارد. لهجهی اسکاتلندی شخصیتها، لباسهای سنتی، موسیقی محلی و مناظر سرسبز و مهآلود همه بهگونهای طراحی شدهاند که فضای قرون وسطایی اسکاتلند را بازسازی کنند. یکی از صحنههای برجستهی فیلم، دایرهی سنگی جادویی است که شباهت زیادی به سنگهای تاریخی اسکاتلند دارد.
هرچند زمان دقیق داستان مشخص نیست، اما کارگردان فیلم، مارک اندروز، گفته است که برای ساخت فضا و داستان از دورهای بین قرن نهم تا دوازدهم الهام گرفتهاند. با این حال، در طراحی لباسها، سلاحها و ساختمانها نشانههایی از دورههای مختلف تاریخی دیده میشود. حتی وجود خرسها در داستان، که گفته میشود در قرن دهم از اسکاتلند ناپدید شدهاند، میتواند نشانهای از قدمت روایت باشد. مریدا اولین پرنسس دیزنی است که داستانش از یک افسانهی قدیمی گرفته نشده، بلکه بر اساس یک فیلمنامهی اورجینال نوشته شده است. برخلاف بیشتر پرنسسهای دیزنی، داستان مریدا درباره عشق نیست؛ بلکه بر هویت، خانواده و انتخابهای شخصی تمرکز دارد.
موانا؛ بانوی دریاهای جنوب
موآنا و کشف راهی نو در دنیای بزرگ و بیکران اقیانوس
موانا داستانی تازه و فرهنگی متفاوت را به دنیای دیزنی آورد. قهرمان داستان در جزیرهی خیالی «موتونویی» در اقیانوس آرام جنوبی زندگی میکند؛ جایی که از فرهنگهای پولینزی الهام گرفته شده است. گرچه نام جزیره ممکن است یادآور جزایری واقعی مانند «موتو نویی» در شیلی یا «موتونوی» در نیوزیلند باشد، سازندگان فیلم گفتهاند که از کشورهای فیجی، ساموآ و تونگا برای خلق این جزیرهی خیالی الهام گرفتهاند. طبیعت، اسطورهشناسی، موسیقی و طراحی لباسها، همگی با دقتی خاص به فرهنگ مردم اقیانوس آرام پرداختهاند.
نکتهای جالب در پسزمینهی تاریخی فیلم این است که داستان در دورهای بهنام «وقفه بزرگ» اتفاق میافتد؛ دورهای هزار ساله که در آن، دریانوردان پولینزی برای مدتی نامعلوم سفرهای اکتشافی خود را متوقف کردند. فیلم، موانا را بهعنوان نخستین کسی معرفی میکند که پس از نسلها دوباره به دریا میزند و سرزمینهای تازهای کشف میکند. این سفر نهتنها بازگشتی به ریشههای کهن یک فرهنگ دریانورد، بلکه نمادی از خودشناسی، غلبه بر ترسها و رهبری در جهانی نوین است.
رایا؛ تلاش برای اتحاد در سرزمین کوماندرا
رایا و مأموریت اتحاد پنج قلمرو کوماندرا با کمک اژدها
درست مانند موآنا، انیمیشن رایا و اژدهای آخر نیز در سرزمینی خیالی به نام کوماندرا اتفاق میافتد؛ جایی که از فرهنگها و کشورهای گوناگون جنوبشرق آسیا الهام گرفته است. این منطقهی خیالی ترکیبی است از ویژگیهای کشورهایی چون ویتنام، مالزی، تایلند، اندونزی، کامبوج و فیلیپین. کوماندرا به پنج بخش متفاوت تقسیم میشود: قلب، نیش، ستون فقرات، پنجه و دم؛ این نواحی با رودی به شکل اژدها به یکدیگر متصل شدهاند. طراحی این رود از رودخانهی واقعی مکونگ الهام گرفته شده است. رایا از ناحیهی قلب میآید و دوستان و همراهانش از بخشهای دیگر کوماندرا هستند.
نشانههای فرهنگی جنوبشرق آسیا در جایجای طراحی و جهانسازی این انیمیشن دیده میشود. در این داستان، اژدهاها ارتباط نزدیکی با آب دارند؛ باوری که بیشتر در فرهنگهای جنوبشرق آسیا دیده میشود. زبان کوماندرایی نیز که شخصیتها با آن صحبت میکنند، واژگانی دارد که شباهتهایی به زبانهای ویتنامی، اندونزیایی و مالایی دارند. از سوی دیگر، رایا در کودکی از چوبهای مبارزهای شبیه «اسکریما» استفاده میکند که برگرفته از هنر رزمی فیلیپینی «آرنيس» است. شمشیر او نیز الهامگرفته از «کریس»، سلاح سنتی اندونزیایی، طراحی شده است.
از خیال تا واقعیت
سرزمینهای پرنسسهای دیزنی، فقط پسزمینهای برای روایت قصه نیستند؛ آنها خود بخشی از داستاناند. هر کدام از این مکانها، با الهام از فرهنگها، معماریها، و افسانههای واقعی، رنگ و بویی خاص به ماجراها بخشیدهاند و به شخصیتها هویت دادهاند. از قلعههای اروپای قرون وسطی تا سواحل آفتابی اقیانوس آرام، از بازارهای شلوغ خاورمیانه تا باتلاقهای جادویی نیواورلئان، دیزنی جهانهایی آشنا و در عینحال خیالانگیز خلق کرده است.
شناختن این مکانها و ریشههای آنها، نهتنها دید ما را نسبت به فیلمها عمیقتر میکند، بلکه پلی میسازد میان فرهنگهای مختلف و دنیای افسانهای دیزنی. در این جهانهای جادویی، جغرافیا تنها یک نقشه نیست؛ بلکه نقشی است در شکلگیری شخصیت، فرهنگ و داستان. هر شاهزادهخانم، با دنیای خودش ما را به سفری تازه میبرد — سفری میان واقعیت و رؤیا.
منبع: مجله بازار
بزرگترین یوتیوبر کالاف دیوتی ایران کیه؟ میزگیم با ملیکا دیوتی
نظرات