بازی Nobody Wants to Die یک اثر ویدیویی در سبک درام و ماجراجویی است که سعی میکند در بطن خود، تلفیقی از سایبرپانک هم باشد و طرفداران ژانر سایبرتکمحور را جذب خود کند. با نقد و بررسی بازی Nobody Wants to Die همراه مجله بازار باشید.
جیمز کارا پلیس خستهای بهحساب میآید که در بخش «میرایی/Mortality» پلیسهای نیویورک، تقریبا شناخته شده است اما آنطور که باید و شاید خوشنام نیست؛ دلیل این موضوع چه میتواند باشد؟ جیمز سالها قبل همسر خودش را از دست داده و دچار مصرف بیرویهی الکل شده، تا حدی که تمام عنصرهای حرفهایاش را تحت تاثیر قرار داده و او را بهشخصی خشن تبدیل کرده. شاید برایتان جالب باشد که بدانید، جسم جیمز چهارمین جسم فیزیکی است که در آن حضور دارد، درواقع در دنیای Nobody Wants to Die کالبدهای روحیای اتفاق میفتند که بواسطهی آن، انسانها بتوانند نامیراشکل به زندگیشان ادامه دهند. برای مثال؛ جیمز کارا حدود ۲۴۰ سالش است، شاید فکر کنید که از این «سن و سال» راضی است اما با نهایت تاسف بایستی عرض کنم که کاملا برعکس به این موضوع نگاه میکند. یکی از آرزوهای بزرگ جیمز «کشته شدن، فوت شدن یا به کام مرگ» رفتن است تا زندگی تلخ و تاریکش را به پایان برساند اما تا بهحال جیمز مجبور بوده است که بین دیدار دوبارهی همسر خود بهنام ریچل و وظایف پلیسیاش و کارآگاهیاش، یکی را انتخاب کند که تا بدین لحظه، جیمز پروندههای جنایی نیویورک را در بستر دپارتمان Mortality انتخاب کرده است.
پروندههایی که جیمز را به کوچههای تاریک و نئونی نیویورک میبرند و ما را یاد نورپردازیهای سایبرپانک میندازند، شاید در بعضی از مواقع هم یاد خاطرات جذابمان در سری مکسپین بیفتیم؛ در هر صورت بازی اتمسفر بسیار خوبی را به آغوش میکشد و تحویل شما میدهد. تصویرسازیها و طراحیهای نوآورانهی نیویورک سال ۲۲۳۹ میلادی آنقدر پویا است که کلیشههای کلیمحوری Nobody Wants to Die را پوشش میدهد و یک خروجی مناسب را از این منظر، بهنمایش میگذارد. خروجی که نسبتبه آثار ۶۰ الی ۷۰ دلاری صنعت بازیهای ویدیویی، عملکرد بسیار خوبی دارد و بهعنوان یک محصول ۲۵دلاری پشیمانتان نمیکند. در ادامه میخواهم به این مورد بپردازم که آیا بازی Nobody Wants to Die ارزش خریداری و تجربه را دارد یا خیر؟ برای مطالعهی پاسخ این سوال، در ادامه همراه مجله بازار باشید.
نیویورک سال ۲۲۳۹ میلادی عمیقا جذاب و تاریک خلق شده است
داستان بازی Nobody Wants to Die در آیندهای بسیار دور روایت میشود؛ درواقع همانطور که قبلتر هم به آن اشاره کردم، روایت بازی در دههی ۲۲۰۰ میلادی جریان دارد و بهخاطر یک تکنولوژی منحصربهفرد، انسانهای آن زمان قادر خواهند بود که کالبدشکافی کرده و روح، ضمایر، ویژگیها و خاطراتشان را به جسم جدیدتری هدایت کنند. اینگونه میشود که هر جسم پیر و خستهای که وجود دارد به یک جسم جدید و جوان منتقل میگردد و از نابود شدن کامل روح و جسم جلوگیری شده و باعث نامیرایی مردم ویژهی Nobody Wants to Die میشود. تا اینجا همهچیز خیلی «عالی و متعالی» دیده میشود و ساده بهنظر میرسد اما یک سوال بسیار مهم را در ذهن ما تشکیل میدهد، آن سوال چیست؟
تا اینجای نقد و بررسی بازی Nobody Wants to Die آیا این پرسش به ذهن شما خطور نکرده است که کالبد انسانهای جوان از کجا و چطور آورده میشود؟ آیا جسمهای واقعی و خریداری شدهای هستند که بهکل نابوده شدهاند یا محصولاتی کارخانهجاتی به حساب میآیند؟ این پرسش، واقعا یکی از جذابترین مواردی بود که طی این سالها در طول تجربههای گیمینگم با آن روبرو شدم، چرا که یک تراژدی عمیق را در خود جای داده و به مباحث متغیر تحسینبرانگیزی میپردازد. حال که این پرسش به میان آمده، طبیعی و منطقی است که پای دپارتمان «میرایی/Mortality» به وسط ماجرا کشیده شود تا مافیای این جریان را به دام انداخته و هم ما و هم خودشان را به پاسخ پرسش مطرح شده برسانند. شما در نقش کارآگاهی کارکشته اما غمگینی بهنام جیمز کارا (James Karra) هستید که تا بهحال چهاربار جسم خود را تعویض کرده و با غم و توهم نامیرای از دست دادن همسرش یعنی ریچل زندگی میکند. این افسردهی ۲۵۰ ساله بهخوبی با جزئیات شهر Nobody Wants to Die دستوپنجهنرم میکند، چرا که یک مکان افسرده با آدمهای افسرده ارتباطپذیری بالاتری دارد.
داستان Nobody Wants to Die تلاش میکند که با زاویهی دیگری به مبحث درام جنایی بپردازد و این میان هم بواسطهی همین زوایه، شخصیتهای خوبی را برای بازی ردیف میکند. بیشترین مواردی که در Nobody Wants to Die مشاهده میشود مفاهیمی عمیقی از مرگ و اتفاقات حیاتی انسان است؛ در نتیجه داستانگویی این بازی از نظر من تحسینبرانگیز است با اینکه شاید گاهی اوقات ریتم کندی بهخود بگیرد اما در کلیت ماجرا خروجی نهایی ایدهآلی را رقم میزند. همانطور که قبلتر هم اشاره کردم این بازی الگویی کانسپتیو از سایبرپانک ۲۰۷۷ است که سعی دارد ساختار متفاوتی بگیرد اما در وزنش تقریبا همان چیزهای سایبرتکی را عرضه میکند، این موضوع کلیشههای مختلفی را رقم میزند اما چرا کلیشهها تاثیر خاصی بر روی کیفیت بازی نمیگذارند؟ چونکه دیالوگنویسی و قصهپردازی Nobody Wants to Die آنقدر متناسب عمل کرده است که از کلیشهطور شدن اثر ذکر شده جلوگیری میکند و این یکی نکات بسیار مثبت این محصول بهحساب میآید.
شخصیتپردازیها در سطح بسیار قابل قبولی قرار دارند اما معماها آنطور که باید و شاید نیستند
نوبتی هم باشد نوبت گیمپلی بازی Nobody Wants to Die است. شما بهلطف استودیو بازیسازی این محصول یعنی Critical Hit Games، به گیمپلی آزادانهای دسترسی دارید که بهطور کلی میتوانید از آن در رابطه با کشف جرم و کارآگاهمحوری بهرهوری کنید. درواقع بازی سعی میکند با ارائهی این موضوع که شما یک «کارآگاه» هستید، پس صحنهی جرم را در دست بگیرید و موضوعات مختلف را باز کنید و بهیکدیگر بچسبانید، تثبیتتان کند و همانند Detroit: Become Human و Batman: Arkham Asylum آن حس و حال شگرف و تاریک صحنههای جرم را در اختیارتان بگذارد. شاید بهتر باشد اینگونه بگویم که شما زمانیکه وارد یک فضای جنایتی میشوید، تصمیمگیریهایتان عکسالعمل بسیار مستقیمی بر روند بازی میگذارد و اطلاعات نیز تکهتکه به شما میرسد تا در نهایت خود «شما» در نقش یک کارآگاه و بهوسیلهی ابزارها و تکنولوژیهایی که در دست دارید به راز معماهای ویژهی بازی Nobody Wants to Die پی ببرید.
در کلیت بازی سهابزار بسیار مهم در دسترس شما هستند تا وظیفهتان را بهخوبی انجام دهید، این سهابزار در «بازسازیکننده یا Reconstructor»، اشعهی UV و دوربین اشعهی X خلاصه میشوند که طبق اسمشان هرکدام از آنها ویژگیهای منحصربهفرد بهخصوص خود را دارند. نگران این موضوع هم نباشید که اگر معمای X را اشتباه حل کنید در نهایت چه اتفاقی ممکن است بیفتد، چرا که سازندگان آنقدر آزادی عمل و آزادی تستمحور بالایی به شما دادهاند که در این مورد نگرانی خاصی وجود ندارد و صددرصد رفتوبرگشتهای بسیار زیادی را هم تجربه خواهید کرد اما این موضوع برای ساعات اولیهی بازی است؛ چرا؟ چون زمانیکه بعد از ۱۰ ساعت از روایت داستان میگذرد، ترفندها و معماها آنقدر ساده میشوند که شاید حوصلهتان را از سر ببرند، پیشنهاد من به شما این است که تمام راهنماهای مسیر را خاموش کرده و بدون هیچ راهنمایی خاصی به ماجراجویی جذابتان ادامه دهید و صبر خودتان را در برابر معماهای بازی Nobody Wants to Die حفظ کنید.
گرافیک بازی Nobody Wants to Die هم بهلطف استفاده از موتور گرافیکی آنریل انجین ۵ (Unreal Engine 5) بسیار زیبا و خیرهکنند عمل میکند. درواقع یکی از مکانیزمهای جذاب این بازی همین گرافیکی است که بهتصویر میکشد و بار مهیج کردن جلوههای بصری را افزایش میدهد. آرت بازی، اتمسفر و نورپردازیها نیز در سطح بسیار خوبی قرار دارند و همانند یک اثر AAA ظاهر میشوند در صورتی که سرمایهی تولید این محصول، هماندازهی یک بازی متوسط است و نه بیشتر و نه کمتر. بازی Nobody Wants to Die از لحاظ UI و UX هم تجربهی جالبی رقم میزند و صددرصد کارهایی را به نتیجه میرساند که تا سالها نتوانید اثر را فراموش کنید اما بگذارید یک پیشنهاد به شما دهم، اگر دسترسی به کنسولهای بازی دارید که هیچ، حتما سراغ این بازی بروید (البته در صورتی که به این سبک علاقهمند هستید) اما اگر روی PC میخواهید Nobody Wants to Die را تهیه کنید، لازم است حدود ۶ماه صبر نمایید تا تمام باگهای فنی و افتفریمهای شدید بازی حل شوند. از لحاظ صداگذاری، بازیگری و موسیقی هم بایستی بگویم که استودیو Critical Hit Games بهخوبی توانسته است که میان جهان ذکر شده، نیویورک و داستان بازی ارتباط برقرار کرده و آن را با «صداهای طراحی» شده به تکامل برساند.
بازی Nobody Wants to Die بهعنوان آخرین اثر استودیو بازیسازی Critical Hit Games سعی میکند با نوآوریهای خلاقانهی خود و با بهرهوری از موتور گرافیکی آنریل انجین ۵ به یک خروجی بسیار مناسب برسد و حالوهوای نیویورک سال ۲۰۳۹ میلادی را بهاتمسفر تاریک روحیمان تزریق کند. این بازی به یک ساختار و موضوع مهم بهنام «نامیرایی» میپردازد و ما را در نقش یک کارآگاه ۲۵۰سالهی حرفهای اما افسرده میگذارد؛ شاید باورش برای شما سخت باشد اما Nobody Wants to Die ترکیبی واقعگرایانه و منحصربهفرد است که به علاقهمندان سبک ماجراجویی و معمایی بهشدت پیشنهاد میشود.
نقاط قوت | نقاط ضعف |
---|---|
داستانگویی بهخصوص و بهیاد ماندنی | بهینهسازیهای ناپایدار نسخهی PC |
جلوههای بصری جذاب و پویا | کند شدن ریتم داستانگویی |
صداگذاری و موسیقیهای تحسینبرانگیز | |
ارتباط بسیار خوب گیمپلی و داستان | |
شخصیتپردازیهای قدرتمند و عمیق |
نظرات