بازی Red Dead Redemption 2 در موقعیتی عرضه شد که طرفداران حسابی تشنهی یک اثر جدید از شرکت Rockstar Games بودند و همین اتفاق هم بهخوبی رقم خورد تا در نهایت شاهد محصولی باشیم که تا سالها در یادمان باقی خواهد ماند. با بررسی بازی رد دد ردمپشن ۲ همراه مجله بازار باشید تا در کنار هم به جزئیات و ساختار هنریترین بازی راکستار بپردازیم.
از اینکه رد دد ردمپشن ۲ را هنریترین بازی راکستار معرفی میکنم کاملا مطمئن هستم، درواقع در تاریخچهی کارشناسی خود هیچگاه به هیچ یک از محصولات راکستار لقب بهترین و هنریترین بازی را ندادهام اما زمانیکه تجربهی Red Dead Redemption 2 جلوی چشمانم ظاهر میشود، به یکباره همهچیز تغییر کرده و این بازی را بهعنوان برترین بازی تاریخ راکستار معرفی میکنم و بعد از آن، رد دد ردمپشن ۲ را در لیست زیباترین و جذابترین بازیهای تاریخ قرار میدهم. شاید بهتر است بگویم که این بازی از آن دسته آثاری است که بازیسازان باید از آن الگو بگیرند و از روشها و پیشرفتهای آخرین محصول منتشر شدهی راکستار استفاده کنند.
من اعتقاد دارم یک بازی، زمانی بازی میشود که از تمامی ساختارهای قوانین محدودیت و نامحدودیت استفاده کرده باشد و Red Dead Redemption 2 دقیقا این کار را انجام میدهد و فرصتی را به شما میسپارد که در عین شرایط محدودوارتان، به نامحدودی عمیقی برسید که حتی این نامحدودی را در سری بازیهای Grand Theft Auto هم پیدا نمیکنید. راکستار از ساختار، جنس و بدنهای استفاده کرده است که RDR II را از هر بازی مشابه دیگری جدا میکند و شما را به سفر بسیار متفاوتی میبرد، سفری که قرار است دهها چیز مختلف را با یکدیگر و همراه هم، تجربه کنید.
شاید برایتان جالب باشد که بدانید Red Dead Redemption 2 شروعی است که میبایست قبل از نسخهی اول رد دد ردمپشن تجربه کنید. اگر بخواهم کاملتر بگویم این بازی الگویی است که شما را در بطنهای ماجراجوییای قرار میدهد که این بطنها و اتفاقات، روایاتی هستند که داستانهای قبل از Red Dead Redemption 1 را بهتصویر میکشند. درواقع نسخهی دوم، پیشزمینهی داستانی نسخهی اول است و این یکی از خلاقیتهای بسیار محسوس راکستار به حساب میآید که با تعاریف شماره دوم، به شمارهی اول و حتی Red Dead Revolver میرسد. در ادامه قرار است مقدمه را به پایان برسانیم و سفر نقد و بررسی اصلی خود را آغاز کنیم، در این سفر با پیچیدگیهای بسیار زیادی روبرو خواهیم شد که جذاب خواهند بود و اگر عاشقانه Rockstar Games را دوست دارید، صددرصد تا پایان این مطلب همراه من و مجله بازار باشید.
داستان بازی Red Dead Redemption 2 در یک عبارت «بینظیر و منحصربهفرد» است
داستان بازی Red Dead Redemption 2 در رابطه با تکامل است، این تکامل میتواند انسانی باشد یا غیر انسانی، بهچه دلیل؟ ما بارها در طول بازی به این مورد بر خواهیم خورد که بهواسطهی یکی از عملهای خوب یا بدمان بعد از پایان هر چپتری، حیوان خاصی را مشاهده کنیم. این حیوان از روح «شخصیت بازی» یعنی آرتور مورگان موضوع میگیرد. درواقع آرتور بهعنوان پروتاگونیست بازی آنقدر سطح زیادی از آزادی را در اختیارمان میگذارد که میتوانیم از همان ابتدا تا پایان بازی او را به شخصیتی که میخواهیم تبدیل کنیم نه شخصیتی که سازندگان میخواهند و این یکی از موارد بسیار حائز اهمیت رد دد ردمپشن ۲ محسوب میشود. رد دد سعی دارد اتفاقاتی را به ما نشان دهد که باعث تکامل شخصیتمان میشود و این وابسته به روحیاتی است که خودمان انتخاب میکنیم و به ثمر مینشانیم؛ یعنی چه؟
فرض کنید ما در تقابل دو مبحث «خیر و شر» قرار داریم، شما کدام یک را انتخاب میکنید؟ آیا شخصی هستید که در هر صورت سمت «خیر» را میگیرید یا شخصی هستید که وابسته به شرایطتان عوض میشوید؟ Red Dead Redemption 2 دقیقا چنین فضایی را برای ما فراهم میکند که بهترین انتخاب را نسبت به علاقهمان انجام دهیم. اگر به همین زودی یادتان نرفته باشد، گفتم که راکستار سعی میکند بعد از اعمالهایی که انجام میدهید، شما را بهحیوان درونتان تشبیه کند، اگر «خوب و مثبت» باشید، آهو را خواهید دید که نشانهی خوبی، مهربانی، نور و آزادی است اما اگر نتیجهی کارهایتان، مولفههای منفی داشته باشد در نهایت شما با «گرگ درونتان» روبرو خواهید شد و خواهید فهمید که در چه مسیری قرار دارید؛ گرگ هم که نیاز به توضیح ندارد چرا که کاملا هدف گرگ مشخص است.
شاید جالب باشد که بدانید عملهای شما حتی بر روی پایانبندی بازیتان نیز تاثیر گذار خواهد بود، شما با هر انتخاب مسیری را خواهید رفت که در نهایت به دو الی سه پایانبندی Red Dead Redemption 2 میرسید که هرکدام از اینها، طبق خط مشی شما شکل میگیرند. نوبتی هم باشد نوبت به داستان بازی رسیده است. قصهی رد دد ردمپشن ۲ پیرامون یک گروه خلافکار بهنام باند «ون دِر لیند» جریان دارد که در ابتدای ماجرا این گروه شامل سهعضو بوده است که به ترتیب: «داچ ون در لیند رهبر و مؤسس گروه، هوزیا متیوز مشاور و مرشد گروه و آرتور مورگان، صمیمیترین دوست داچ و مورد اعتمادترین فرد باند» نام دارند. بهگفتهی خود اعضای گروه در طول بازی، آرتور بهعنوان حرفهایترین، مدیرترین و ماهرترین عضو باند شناخته میشود اما آنچنان که باید از تصمیمهای او پیروی نمیکنند اینکه چرا؟ بماند برای خودتان تا اسپویل نشود.
بهتدریج و بعد گذشت زمان، گنگ ون دِر لیند بزرگتر میشود و اعضای جدیدی همچون جان مارستون، بیل ویلیامسون، خاویر اسکوئلا و دیگر افراد، به این گروه میپیوندند و گنگ ون دِر لیند کمی مردمیتر و ساختارمحورتر میشود؛ چرا مردمیتر؟ بگذارید مثالی به میان بیاورم، گروه زمانیکه با افراد جدیدی روبرو میشود طبیعتا بعضی از این افراد در کنار هم تشکیل خانواده میدهند، مثلا جان مارستون عزیز علاقهمند دختری بهنام ابیگل میشود که حاصل این علاقه بهازدواج ختم شده و در نهایت بهفرزندی بهنام جک مارستون میرسند که داستان Red Dead Redemption 1 را تشکیل میدهند. روایت بازی در سالهای ۱۸۹۹میلادی جریان دارد، دقیقا زمانیکه دوران غربوحشی، وسترن و تفنگدارها و یاغیها روبه پایان است و دولت آمریکا بهدنبال خلق تمدنی است که بتواند با استفاده از آن قدرت خود را افزایش دهد و این زمان، یکی از حساسترین و بهترین موقعیتهایی است که سازندگان آثار هنری میتوانند از آن برای خلق محصولاتشان استفاده کنند.
داستان به ما نشان میدهد که در این زمان باند ون در لیند مشغول سرقتی هستند که به اهداف جاه طلبانهشان دسترسی پیدا کنند اما بزرگترین نقشهی آنها که دزدی از بانک حساس شهر بلک واتر است با شکست سختی مواجه میشود و گروه را تضعیف میکند. داستان از همین نقطه شروع میشود و تعاریف شکست بلک واتر باند ون در لیند را بهنمایش میگذارد. همانطور که میدانید گروه داچ شکست خورده و آنها بهخاطر فرارشان نقل مکان کردهاند، بههمین خاطر وضعیت گروه نابهسامان شده و بهشدت به «پول و قدرت» نیاز دارد. شما بهعنوان «آرتور مورگان – شخص مورد احترام و اعتماد داچ» میبایست به گنگ ون در لیند کمک کنید و وفادارانه خدمات ماهرانهی خود را به خانوادهتان برسانید، گروهی که دچار شکست شده و شما یکی از مهرههای اصلی آن محسوب میشوید. بیشترین از این داستان را باز نمیکنم تا چیز خاصی اسپویل نشود اما این را بدانید که داستان بازی Red Dead Redemption II همانطور که در رابطه با «تکامل» است همانطور نیز در رابطه با «تحول – خیانت در امانت و مواردی دیگر» میباشد و یکی از بهترین تجربههای عمرتان را رقم میزند.
درواقع داستان بازی به الگوهای مختلفی میپردازد که بهتر است قبل از آن، اطلاعاتی نیز از بازیهای Red Dead Redemption 1 و Red Dead Revolver داشته باشید تا هرچه بیشتر و بهتر، متوجهی قصهی رد دد ردمپشن ۲ شوید. اگر نگویم قصهی این بازی یکی از بهترین قصههای تاریخ بازیهای ویدیویی است کم لطفی کردهام، با اینکه پایانبندی این اثر بهراحتی قابل تشخیص است اما بهلطف چرخشهای متعدد روایتی، نمیگذارد که شما از آن خسته شوید و به بیهودگی برسید. شاید مهم باشد که بدانید، ساخت بازی Red Dead Redemption II چیزی حدود هشت سال طول کشیده است و راکستار بلافاصله بعد از Red Dead Redemption 1، توسعهی نسخهی دوم را آغاز کرده و یکی از پر هزینهترین بازیهای تاریخ را برای سال ۲۰۱۸ آماده کرده است. برای اینکه توسعهی رد دد ردمپشن ۲ بیش از حد پر مشکل نشود راکستار تصمیم گرفت، همهی کارمندان خود که شامل ۳هزار کارمند میشد را در یک استودیو جمع کند و همه با هم مشغول ساخت «یک» بازی شوند.
شخصیتپردازیها در سطح بسیار خوبی قرار دارند و هرکدامشان از ویژگیهای بهخصوصی بهره میبرند
بازی Red Dead Redemption II از لحاظ شخصیتپردازی و داستانسرایی کرکترمحور، در سطح بسیار خوبی قرار دارد، آنقدر این سطح عمیق میشود که گاهی اوقات حس نخواهید کرد که در یک بازی ویدیویی قرار دارید و بیشتر از هرچیز دیگری به تحلیل رد دد ردمپشن ۲ نزد خودتان و در ذهن خودتان میپردازید. این تحلیل در زمانهای زیادی به سراغتان خواهد آمد چرا که از هر نظر تکاملی را بهنمایش میگذارد که این تکامل بهخودیخود سوالات بسیاری را درون ذهنتان بوجود میآورد و شما را وادار میکند که به جوابهایشان پی ببرید. قبل از اینکه جزئیات و ارادههای منطقی را بررسی کنیم، بهتر از بایوگرافی کوتاهی بخوانیم که ما را به شخصیتهای مد نظرمان میرسانند.
آرتور مورگان بهعنوان پروتاگونیست بازی وارد داستان میشود؛ آرتور در سال ۱۸۶۳ میلادی از پدر و مادرش که ریشهی ولزی هم داشتند و بهنامهای بیتریس و لایل مورگان شناخته میشدند متولد شد. پدر او که فردی مجرم و یاغی محسوب میشد، در سال ۱۸۷۴ میلادی وقتیکه آرتور پسری یازده ساله بود به خاطر سرقت دستگیر شد. آرتور مورگان حدود سال ۱۸۷۸ توسط داچ ون در لیند و هوزئا متیوز انتخاب شد تا به باندشان بپیوندد. آرتور که داچ را همانند پدرخواندهی خود میدانست، هدفی مشترک با او پیدا کرد و یک زندگی آزاد به دور از حاکمیت قانونی و مسئولیتهای شهروندی را آغاز کرد و به یکی از اولین اعضای باند ون در لیند تبدیل شد. آرتور مورگان در نقطهای از دوران جوانیاش با دختری به نام مری گلیس آشنا شد و این دو عاشق هم شدند.
با این حال اولویت زندگی مجرمانهی آرتور باعث شد تا خانوادهی مری از این موضوع ناراضی باشند و به همین ترتیب رابطهی این دو به انتها رسید و هردو از یکدیگر جدا شدند که در بازی هم بارها به این موضوع اشاراتی شده و حتی دیده میشود. آرتور بعدها با پیشخدمت جوانی به نام الیزا آشنا شد و حاصل ازدواج آنها پسری به نام ایساک شد. الیزا میدانست که آرتور چهمدل فردی است و چه شخصیتی دارد اما هر حمایتی از طرف او را قبول میکرد. آرتور هر چند ماه یکبار به دیدار الیزا و ایساک میرفت و برای چند روز پیش آنها میماند. یک روز وقتی آرتور به خانهشان رسید، دو صلیب را خارج از خانه دید و بلافاصله فهمید که هر دوی آنها مردهاند. او بعدها پی برد که آنها توسط سارقان و فقط به خاطر ده دلار کشته شدهاند. این حادثه باعث شد تا آرتور سفت و سختتر شود چرا که تاکنون چنین دردی را تحمل نکرده بود و همین درد او را به شخصیتی تبدیل کرد که بارها و بارها درگیریهای ذهنیاش را خواهیم دید.
شخصیت دوم و مهم بازی کسی نیست جزء جان مارستون (پروتاگونیست بازی Red Dead Redemption 1 که بهعنوان رفیق صمیمی آرتور مورگان در Red Dead Redemption II نیز حضور دارد.) به این دلیل که در طول متن این نقد و بررسی، بارها به شناخت و تاریخچهی شخصیتها اشاره شده است، در بایوگرافی آنها صرفا به پیشزمینهشان میپردازم. همانطور که احتمالا میدانید یا شاید هم نمیدانید، جان مارستون در سال ۱۸۷۳ میلادی بهدنیا آمد، این یعنی تقریبا «۱۰»سال از آرتور مورگان کوچکتر است. پدرش یک مهاجر اسکاتلندی بیسواد بود و از آن طرف هم جان مارستون، مادر خود را در زمان تولدش از دست داد. هر دو چشم پدر جان نیز در یک نزاع در جنوب شیکاگو کور شده بود.
بهگفتهی خود جان مارستون، پدرش عاشق دیالوگ برقرار کردن در مورد اسکاتلند بود و از انگلیسیها به خاطر کاری که با اجدادش کرده بودند متنفر بود، اگرچه او هیچ وقت اجدادش را ندیده بود. پدر جان در سال ۱۸۸۱ فوت کرد. جان در آن زمان تنها هشت سال سن داشت و به یتیمخانهای فرستاده شد و دوران نوجوانی خود را در آن جا سپری کرد. او پس از مدتی موفق به فرار از یتیمخانه شد تا در خیابانها برای زندگی و بقاء خود تلاش کند. در سن یازده سالگی او اولین قتل خود را با شلیک گلولهای به یک مرد تجربه کرد، هر چند که خودش ادعا میکند این اتفاق تقصیر او نبوده است. سال ۱۸۸۵ و در ۱۲ سالگی مارستون در هنگام انجام یک دزدی در ایلینوی گرفتار شد و داچ ون در لیند جان او را نجات داد و او را هم همانند آرتور مورگان بزرگ کرد.
به همین خاطر جان مارستون تصمیم گرفت که به باند داچ ون در لیند بپیوندد و در کنار دیگر اعضای باند از جمله هوزئا متیوز و آرتور مورگان قرار بگیرد و تبدیل به خانوادهی جان مارستون شوند. داچ، رهبر باند، برای جان همانند یک پدر بود و به او نحوهی شلیک کردن، شکار کردن، خواندن و دیگر موارد حرفهای را آموخت. جان تبدیل به یک یاغی و تفنگدار شد. او در کنار دیگر اعضای باند از جمله داچ، بیل ویلیامسون، آرتور مورگان، خاویر اسکوئلا و چند تن دیگر به انجام سرقت، غارت، قتل، آدمربایی و سایر جرمهای دیگر پرداخت. مارستون در کنار مورگان خیلی زود به یکی از افراد قدرتمند داچ تبدیل شد. بسیاری از اعضای باند جان را فرد مورد علاقهی داچ و «پسر طلایی» او خطاب میکردند اما طی داستان بازی Red Dead Redemption 1 و Red Dead Redemption 2 صحنههای جذابی رقم میخورد که این شعار را تا حد زیادی زیر سوال میبرد.
بیشتر از این نمیخواهم شخصیتهای دیگری را باز کرده و به گذشتهتان بپردازم چرا که ممکن است باعث اسپویل داستانی شوند اما بگذارید دو کرکتر دیگر بهنامهای داچ که میشناسیدش و خانوم سیدی ادلر را به شما معرفی کنم. داچ در سال ۱۸۵۸ بهدنیا آمد، اطلاعات بسیار کمی هم از دوران نوجوانی او وجود دارد، به همین خاطر باید کمی سریعتر به موقعیت اصلیمان برسیم. پدر داچ برای اتحادیهای در جنگ داخلی آمریکا مبارزه کرد و در نبرد گتیسبرگ کشته شد. داچ بهخاطر مرگ پدر خود دچار کینهای شد که تا سالها او را با جنوبیها درگیر کرد. او همچنین به این موضوع اشاره میکند که در سن ۱۵ سالگی خانهاش را ترک کرده و بهندرت به مادرش سر میزده است. داچ با این رویکرد به زندگی میپرداخت که جامعه میبایست آزادی داشته باشد و رویای این را بر سر داشت که بهواسطهی قدرتش یک زندگی کاملا مستقل و هوشیارانه را تجربه کند.
به همین دلیل، تصمیم گرفت که به سمت اشتباهی برود و از تباهی و جرم سواستفاده نماید. آقای وندر لیند با آقای کولم اودریسکول هم که در زمان داستانسرایی بازی آن را خواهید شناخت شراکت کرده است و همینطور با هوزئا متیوز هم رفیق میشود و داچ را برای رسیدن به اهدافش راهنمایی میکند، این رفاقت آنقدر قدرتمند میشود که هردویشان تبدیل به بازوهای یکدیگر شده و به اهداف مشترکی میرسند. بعدها داچ و هوزئا باند خودشان را تشکیل میدهند و در الیزابت غربی مشغول به فعالیت میشوند. اعضای اصلی این باند را هم که بارها اسمشان را شنیدهاید، اشخاصی همانند آرتور مورگان، مایکا بل، جان مارستون، ابیگیل مارستون، بیل ویلیامسون و خاویر اسکوئلا تشکیل میدهند. داچ هم درد کشیده است، چرا؟ در گذشته، وقتیکه داچ تصمیم گرفت برادر کولم را از بین ببرد، او و کولم با یکدیگر دشمنی عمیقی پیدا کردند و به دنبال همین دشمنی کولم معشوقهی داچ یعنی آنابل را به قتل رساند. داچ در این برهه فردی سرکش، کمکدوست و آرمانگرا بود که باور داشت باندش میتواند در دنیا تغییر ایجاد کند. او با مبدل کردن خود به رابین هود از کسانی که توان مالی بیش از نیاز خود داشتند پول میگرفت و به افراد ضعیف میداد. او خود را نماد غرب وحشی، قهرمان انساندوست مردم، مخالف کنترل دولتی و حامی آزادی شخصی میدانست اما چه شد؟ تعریف میکنم.
به شخصیت بعدی میرسیم که در طول بازی بهشدت نقش کلیدی را پیدا میکند و ابهامات مختلفی را حل مینماید. کرکتری که در اوایل ماجرا از او بدتان میآید اما هرچه که جلوتر میروید، حتی این احتمال را میدهید که سیدی ادلر پروتاگونیست Red Dead Redemption 3 باشد. سیدی فردی متاهل بود که همراه همسرش در یک مزرعهی کوچک کار و زندگی میکرد. روزی خانهی آنها مورد سرقت قرار میگیرد و همسر او توسط باند اودریسکول کشته میشود. سیدی برای این که به سرنوشت همسرش دچار نشود در انبار پنهان شده و شانس را با خود یار میکند و باند ون در لیند که دشمن قدیمی باند اودریسکول محسوب میشود از راه میرسد و سیدی را نجات میدهد. اعضای باند، سیدی را به کمپ خود میبرند و سیدی با وجود تحت تعقیب بودن باند، تصمیم میگیرد که با آنها بماند و ماجراجویی جدیدی را آغاز کند؛ سیدی را معرفی کردم به این دلیل که در اواخر داستان متوجهی حضور بسیار مهمش میشوید.
شخصیتها در بازی Red Dead Redemption II هرکدام روحیات و منش اختصاصی خودشان را دارند، همین میشود که راکستار این محصول را به محصولی تبدیل میکند که تا سالها در یاد و خاطراتمان باقی بماند. هوزئا بهعنوان یار و مشاور همیشگی داچ، داچ بهعنوان رهبری مغرور و آزادیخواه، آرتور بهعنوان قهرمانی بیبدیل و جان بهعنوان رفیقی بیهمتا در این بازی حاضر میشوند و هرکدام روایت زیبایی را بهتصویر میکشند که این مدل روایت، بارها و بارها قرار است شما را بالا و پایین کند و نگذارد که بهراحتی و بهخسته کنندهترین شکل ممکن نفس بکشید، بلکه قرار است حسابی هیجانات مختلف و متعددی را به شما تزریق کنند و از اینکه با یک اثر تکراری روبرو شوید، جلوگیری نمایند. شخصیتپردازی رد دد ردمپشن ۲ یکی از بهترین مصورهایی است که تا بهحال دیدهام.
جهان بازی رد دد ردمپشن ۲ بهشدت پویا و جذاب طراحی شده است
راکستار برای ساخت جهان بازی Red Dead Redemption 2 از مکانهای واقعیای الهام گرفت که با استفاده از آنها بتواند پویایی بصری بسیار مناسبی را به مخاطبنش برساند. از لحاظ فنی، بازی راکستار برای کنسولهای بازی نسل هشتم طراحی شده بود و از این حیث، بهخوبی در همان کنسولها یعنی ایکسباکس وان و پلی استیشن ۴ اجرا میشد، بعدها طبق روال همیشگی سیاستوارانهی راکستار، رد دد ردمپشن ۲ برای PC هم در دسترس قرار گرفت اما نتوانست آن انتظاری که مخاطبین کامپیوترهای شخصی از Red Dead Redemption 2 داشتند را برآورده کند چرا که با مشکلات بسیار زیادی روبرو بود و نمیتوانست آنطور که باید و شاید، بهینه اجرا شود اما بعدها راکستار با انتشار بروزرسانیهای مختلف، این مشکلات و سیستمهای باگ خورده را حل کرد و این بازی را برای کنسولهای نسل نهمی سونی و مایکروسافت، یعنی پلی استیشن ۵ و ایکس باکس سری ایکس/اس نیز عرضه کرد.
محیطهای بازی بهشدت واقعگرایانه طراحی شدهاند، بهطوری در هر گوشه و کنار آن میتوانید کنش و واکنشهای متعددی را مشاهده کنید یا حتی از انیمیشنهای کنشگر لذت ببرید، چرا که این انیمیشنها احساسات واقعگرایانهای به شما میرسانند که در کمتر بازی این احساسات را درک میکنید. در بازیهای جهان باز راکستار، طبیعتا پویا بودن ساعت شب و روز و آب و هوا امری طبیعی محسوب میشود اما در Red Dead Redemption 2 این فضاسازی دهها برابر ارتقاء یافتهتر طراحی شده و شما را به جایگاهی میرساند که برای مثال، اگر روی گل راه بروید و در زمان غروب آفتاب به منظرهی اسبهای وحشی خیره شوید، بدون آنکه در آن لوکیشن بهصورت واقعی حضور داشته باشید، احساسات حاضر بودن در آن موقعیت مکانی را جذب خواهید کرد و بهخوبی میتوانید با استفاده از آن، خود را به غرب وحشی هدایت کنید.
طراحی جزئیات بهخوبی انجام شده است و با محیطهای متنوعی روبرو خواهید شد که شما را وجد میآوردند. زمانیکه برای اولینبار رد دد ردمپشن ۲ را به اتمام رساندم با این واقعیت برای بار دوم روبرو شدم که بهمعنای واقعی کلمه، در هر گوشه و کنار بازی با مراحل فرعی زیادی روبرو هستیم که هرکدام از آنها داستان و چالشهای اختصاصی خودشان را برای ما روایت میکنند و اگر بهدرستی، این چالشها و داستانهای مراحل فرعی را با جزئیات بینظیرشان پشتسر بگذاریم، در نهایت به المانهای پیشرفتمان کمک میکنند و الگوی ترتیبی خاصی را رقم میزنند که برای بسیاری از مخاطبین و طرفداران بازیهای جهانباز، بهخصوص بازیهای شرکت راکستار جذاب خواهد بود.
اتمسفریک رد دد ردمپشن ۲ عالی عمل میکند
اتمسفر بازی Red Dead Redemption 2 حرفهای زیادی برای گفتن دارد، شما گاهی اوقات در شرایط طوفانی قرار میگیرید که با آفتاب سوزان بازی ترکیب شده است و جریان و کانسپتی را بهتصویر میکشد که انگار درون یک دنیای سینمایی هستید که توسط کلینت ایستوود معروف طراحی شده است و زمانهایی هم به جایگاهی میرسید که دوستدارید تنها به صدای رعد و برق بازی گوش کنید و به چیز دیگری نپردازید. دنیای رد دد ردمپشن ۲ آنقدر بزرگ است که میتوانید ۱۰۰ها ساعت خود را غرق در آن کنید و از پویایی بهشدت واقعگریانهاش لذت ببرید و حتی گاهی اوقات، با موارد فانتزی مختلفی مثل قطار ارواح روبرو شوید و از دیدن منظرهی روحینوارش چشمنوازی کنید.
خیلی از مواقع طراحی UI و UX بازی با اتمسفر محیط، ترکیب میشوند و المانهایی را رقم میزنند که صددرصد بسیاری از شما هم مثل من، احساس نزدیکی بسیاری با Red Dead Redemption 2 برقرار میکنید. بازی آنقدر میتواند چیزهای زیادی را بگیرد و چیزهای زیادی را به شما بدهد و برعکس و آنقدر میتواند میان شما، مانیتورتان، محیط و داستانسرایی رابطه برقرار کند که کمتر کسی از آن خسته میشود، حتی صحنههای سینماتیک رد دد ۲ نیز با المانهای کانسپتیوش همراه است و همانند آثار سینمایی کارگردان اشاره شده در پاراگراف قبل، سازندگان با استفاده از کادرهای مشکی سینما، بازی را هالیوودیتر میکنند و بدون کات خاصی، جریان روایی را ادامه میدهند؛ دنیای Red Dead Redemption 2 آنقدر تعاملانگیز است که شما حتی میتوانید با مردم و NPCهای بازی ارتباط برقرار کنید. این ارتباط را میتوانید به یک دوئل حساس ربط دهید و یا میتوانید به یک دوستی پر محبت بکشانید، تمامی اینها با استفاده از دیالوگهای انتخابیتان رقم میخورند.
گانپلی با گیمپلی و گیمپلی با گانپلی تکمیل یکدیگر میشوند
وقتی صحبت از بهترین گیمپلیها و گانپلیها در تاریخ بازیهای ویدیویی میشود حتما نام Red Dead Redemption 2 را در لیست ۲۰بازی برتر خود میآورم؛ گیمپلی آنقدر خوشبر و رو است که میتواند سرگرمی عمیقی را برای شما فراهم کند چرا که همهچیز واقعی بهنظر میرسد و وابسته به تصمیمات شما جلو میرود. بعضی اوقات ممکن است آرتور مورگان خسته شود و شما میبایست به آرتور با استفاده از مواد غذایی انرژی برسانید. بعضی اوقات آنقدر بیپول میشوید که چارهای جزء شکار نخواهید داشت، تازه اگر بتوانید خودتان را کنترل کرده و شکار درستی را انجام دهید. شکار درست وابسته به نوع شلیک یا حتی نوع کمانتان است تا به پوست حیوان، آسیب جدی وارد نکند، تازه اگر در میان این شکار با حیواناتی همانند شیر کوهی، گوزن، کروکودیل و خرس روبرو نشوید.
بازی بهخوبی میتواند شما را در گیمپلی غوطهور کند، آنقدر خوب میتواند این کار را انجام دهد که یادتان برود که چند ساعت از اولین حضورتان بر روی صندلی گیمینگتان گذشته است. من در طول Red Dead Redemption 2 به این موضوع رسیدم که گیمپلی و گانپلی کاملا با یکدیگر رابطه دارند، درواقع این گیمپلی بازی است که گانپلیاش را تکمیل میکند و این گانپلی است که به گیمپلی قوت بیشتری میبخشد و این تکامل را به زیبایی منحصربهفردی به مخاطب میرساند. شما باید حواستان به برخورد عمومیتان باشد چرا که رفتار، اعمالها و کردارتان روی بقیهی NPCها و جهان بازی تاثیر میگذارد و نوار شخصیتیتان را مورد کنش قرار میدهد. درواقع اگر کار «منفی» کنید از این نوار کسر میشود و اگر کار «مثبتی» انجام دهید، به اعتبارتان افزوده میشود و این اعتبار بر روی پایانبندیتان نیز تاثیر حائز اهمیتی میگذارد.
شاید جالب باشد که بدانید حتی انیمیشن «اسبها» نیز بهصورت Real ضبط و طراحی شدهاند و از تکنولوژی موشن کپچر در طراحی آنها استفاده شده است، طبیعی بهنظر میرسد که گیمپلی از کوچکترین جزئیات تشکیل شود و به بزرگترین موارد ممکن برسد و ما را به این نتیجه برساند که یکی از بهترین تجربههای گیمپلی محوری است که بهعنوان یک گیمر میتوانیم در طول زندگیمان آن را داشته باشیم. اسلحهها، انیمیشنها اکشنمحور، زاویهی دوربین سوم شخص و البته اول شخص (با تمرکز بر سوم شخص) و طراحی الگوریتمهای بقامحور، همهچیز دستبهدست هم میدهند تا بازی را به یک محتوای کامل تبدیل کنند. از صحنههای اکشن هم که چیزی نگویم، رد دد ردمپشن ۲ پر شده از سکانسهایی است که آدرنالین را تا حد زیادی تزریق میکنند و شما را به سقف میرسانند و نمیگذارند که به همین راحتی از سقف اتاقتان جدا شوید چرا که کارگردانان این سکانسها، یعنی آقایان ایمران سرور و کریستین کانتامسا ثابت کردهاند که در کار خود حرفهای محسوب میشوند.
موسیقی و صداگذاری جریانات ویژهای را رقم میزنند
وودی جکسون که وظیفهی ساخت موسیقی GTA V را بر عهده داشته است، در زمینهی ساندترکهای Red Dead Redemption 2 نیز مشارکت داشته که حاصل این مشارکت این شد که این بازی سهبخش موسیقی متفاوت را پوشش دهد و امتیاز کامل موسیقی را به وودی جکسون بسپارد. بخش اول موسیقیهای بازی Red Dead Redemption 2 با نام «روایت» شناخته میشوند و در طول ماموریتها و تسکهای مرتبط با داستان بازی شنیده خواهند شد. بخش دوم وابسته به «تعاملات» است و هنگامی که به سمع شنونده «بازیکن» میرسد و بازیکن در حال و گشتوگذار، پرسه زدن و یا بازی آنلاین-چند نفره است شنیده میشود. سومین بخش نیز موسیقیهای «محیطی» هستند که شامل آهنگهای آوازمحور، اردوگاهها و همچنین موسیقیهایی است که کرکترهای اصلی در دنیای بازی مینوازند میشود.
شاید جالب باشد که بدانید موسیقیهای بازی Red Dead Redemption 2 بواسطهی اکشنهای شما واکنش نشان میدهند، درواقع طوری طراحی و جایگذاری شدهاند که بنا بر تصمیماتتان در موقعیتهای مختلف، دستخوش تغییر و بروزرسانی میشوند. جکسون برای این منظور سازهای متعددی را از تیمهای درهمنوازی مختلف خریداری کرد و بالغبر ۱۱۰ موسیقیدان را دور یکدیگر جمع کرد تا بر روی ساندترکهای Red Dead Redemption 2 تمرکز کرده و به نتیجهی مناسبی برسند. دنیل لانویس خواننده و نوازندهی برجستهی دنیای موسیقیهای متن، ترانههای اصلی رد دد ردمپشن ۲ را تولید کرد و در این زمینه با هنرمندان دیگری از جمله دی آنجلو، ویلی نلسون، ریانون گیدنز و جاش هامی همکاری کرد. در مجموع موسیقیهای رد دد ردمپشن ۲ حاوی پیامهایی هستند که هرکدام از این پیامها، زادگاه خودشان را خاصتر میکنند و موسیقیهای این بازی ارزش بیشتری میبخشند.
آنقدر موسیقیهای Red Dead Redemption 2 در سطح خوبی قرار دارند که میتوانید دقایق زیادی را گوشی بر دست بگیرید و در اینستاگرامتان بچرخید و همزمان از گوش دادن به موسیقیمتنهای Menu بازی نهایت لذت را ببرید. موسیقی رد دد ۲ زمانی کامل میشود که با صداگذاریهای جذابش ترکیب شده و عناصر واقعگرایانهای را خلق میکنند. شما حتی بواسطهی صداگذاری دقیق سازندگان، حس اسبسواری در جنگل، برف، کویر و کوهستان را درک خواهید کرد و حتی طبق صداگذاریهای ساخته و جایگذاری شده میتوانید شدت برخورد تیر به بدن فرد را حدس بزنید و از درد اسبی که بر روی زمین افتاده است با خبر شوید. رد دد ردمپشن ۲ در این زمینه، از هیچچیزی کم نگذاشته است.
بازی Red Dead Redemption 3 کی منتشر میشود؟
طبق خبرهای موجود، این موضوع قطعی است که بازی Red Dead Redemption 3 ساخته و عرضه شود اما اینکه چه زمانی چنین اتفاقی میفتد؟ من آن را برای نسل دهم بازیهای ویدیویی حدس میزنم. اگر یادتان باشد سیدی ادلر را در بخش کرکترهای رد دد ردمپشن ۲ معرفی کردم از آنجایی هم که پروندهی داستانی سه شخصیت آرتور مورگان، جان مارستون و جک مارستون به پایان رسیده است، این احتمال وجود دارد که راکستار داستان بازی خودش را به سیدی ادلر پر جرئت و متفاوت Red Dead Redemption 2 بسپارد و نسخهی سوم را با او در بخش دیگری از قاره آمریکا روایت کند؛ چرا؟ از آنجایی فضای زنانگی زیادی در آثار هنری شکل گرفته است و حتی بازیهای مورد انتظاری مثل Grand Theft Auto VI یا همان جیتیای ۶ شخصیت اصلی «مونثمحور» دارد، این موضوع طبیعی است که در RDR 3 هم شاهد چنین مهمی باشیم.
اما در کلیت ماجرا و طبق گفتهی کاربران مختلف در فضای مجازی، این چند شخصیت ممکن است داستان Red Dead را ادامه دهند که این کرکترها شامل داچ، سیدی، Mac Callander میشوند اما شاید راکستار باز هم غیر منتظره عمل کند و دوباره دست به «جک مارستون» بزند یا حتی به یک پیشدرآمد بسیار متفاوتتر بپردازد و خط داستانی کل فرنچایز Red Dead Redemption را عوض کند. چیزی که در حالحاضر مشخص است این است که، راکستار گیمز تمامی تمرکز خود را بر روی توسعهی Grand Theft Auto VI گذاشته است اما از این مورد مطمئنیم که Red Dead Redemption 3 روند تولید خود را جلو میبرد اما به چه شکل و با چه رویکردی؟ از آن اطلاعی نداریم. طبق گفتهی تحلیلگران و خبرنگاران صنعت بازیهای ویدیویی، بازی Red Dead Redemption 3 برای سال ۲۰۲۶ الی ۲۰۲۸ میلادی برنامهریزی شده است.
رد دد ردمپشن ۲ برای چه کسانی مناسب است؟
بازی Red Dead Redemption 2 محصولی است که شما را به یک جهان وسترنی میبرد و از ۱۰۰سال پیش سخن میگوید، سالهایی که با نام «غرب وحشی» شناخته میشوند که این نام، از دل تاریخ بیرون آمده است. رد دد هویت جدیدی را به جهان تاریخی بازیهای ویدیویی اضافه کرد و سعی کرد معادلات این اکوسیستم را تغییر دهد با اینکه God Of War 2018 برنده جایزه «بهترین بازی سال مراسم گیم آواردز» شد اما رد دد، دیگر جوایز را از آن خود کرد. از نظر بسیاری از بازیکنان، سال ۲۰۱۸ یکی از بهترین سالهای حوزه سرگرمی به حساب میآید که این سال دنبالکنندگان حوزه Entertainment را به دو دسته تقسیم میکند، دستهی اول طرفداران God Of War که آن را بهترین اثر سال میشناسند و دستهی دوم طرفداران RDR 2 که اعتقاد دارند حق این بازی در The Game Awards 2018 خورده شده است که خود من در هیچیک از این دستهها نیستم و دستهی سوم دیگری را تشکیل میدهم چرا که هر دو بازی را دوست میدارم.
در نهایت بایستی بگویم که بازی Red Dead Redemption 2 محصولی منحصربهفرد و بسیار زیبا از شرکت Rockstar Games است که تمامی پتانسیلهای راکستار گیمز را در بر دارد. رد دد ردمپشن ۲ شما را در جهانی رستگار قرار میدهد که از هویت پویایی بهره میبرد اما هیچ پایه، قانون و اساسی در آن تشکیل نشده است؛ درواقع در بازی Red Dead Redemption 2 همهچیز توسط «گروهها»، «دولت»، «مافیاها و گنگها» کنترل میشود و مردم نقش خاصی در جامعهشان ایفا نمیکنند. این بازی داستانی را بهتصویر میکشد که مرز میان «خیر و شر» را در حد یک نخ معرفی میکند، نخی که یا بهوسیلهی ما قطورتر میشود یا افت میکند و پاره میشود. اگر به جهانهای وسترن علاقهدارید و سبک بازیهای راکستار را میشناسید بازی رد دد ردمپشن ۲ یکی از بهترین بازیهای دوران زندگیتان خواهد شد.
بهنظر شما بازی Red Dead Redemption 3 کی به بازار عرضه میشود؟ نظر خود را با ما و دیگر کاربران مجله بازار به اشتراک بگذارید تا با یکدیگر به گفتگو در رابطه با RDR 2 و نسخهی احتمالی سومش بپردازیم.
نکات مثبت | نکات منفی |
---|---|
شخصیتپردازی بینظیر کرکترها با هویتهای مخصوصشان | ندارد |
روایت داستانی بازی عالی پیش میرود | شاید در نگاه اول پایانبندی داستان قابل پیشبینی باشد اما روند قصهگویی آنقدر جذاب است که این موضوع منفی را بیتاثیر میکند |
ماموریتها جذاب و تسکها سرگرم کننده هستند | |
ویژگیهای پویا: همانند شکار و آپگرید اسلحهها | |
گرافیک خارقالعاده و چشمنواز | |
موسیقی و صداگذاری بسیار زیبا و گوشنواز | |
جزئیات بینظیر و طراحی فیزیک فوقالعاده | |
طراحی اتمسفر منحصربهفرد |
سلام
متوجه اید از عرضه بازی ۶ سال گذشته؟
امسال به جمع پرفروشترین بازی های استیم برگشت
بازی خسته کننده ای هستش باید زبان بلد باشی این بازی مثل یه فیلم هستش که شخصیت اولش شمایی ولی باید زبان بلد باشی و گرنه یه بازی خسته کننده است جذابیتی نداره چون نمیدونی چه اتفاقی داره میفته اکثر بازی روی دیالوک شخصیتهاست
مھدی کامروان تو لذت نمیبری کجاش مثل فیلمہ تو بازی کردی وگر نہ گیمپلی خیلی خفنہ