قسمت دوم سریال وحشی هم خوب بود؛ این را می‌شود با جمع‌بندی تمام آنچه هومن سیدی و تیمش عرضه کرده‌اند گفت. مسئله اینجاست که «خوب بودن»، اینجا کاملاً نسبی است و ضریب بخش‌های مختلف در این نتیجه‌گیری متفاوت است.

داستان سریال لو داده می‌شود.

وحشی در زمینه‌ی فنی حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. قاب‌ها در قسمت دوم بسیار تمیز بسته شده‌اند و نورپردازی کاملاً با آنچه انتظار داریم تطابق دارد. حرف تصویری سریال به‌خوبی منتقل می‌شود؛ به بیان دیگر سیدی موفق شده کاری کند که با دیدن عکس‌ها هم به‌خوبی بفهمیم قرار است با چه چیزی طرف باشیم. قاب‌های «از روی شانه»ی داوود که در این قسمت به شکل طعنه‌آمیزی سایه‌ی میله‌های عمودی روی سرش سنگینی می‌کند، این قسمت را به پیام‌آور اخبار احتمالاً بدتر تبدیل کرده است. نکته‌ی مهم البته اینجاست که زیاده‌روی در نمادسازی ممکن است مسیر سریال را تغییر دهد؛ مسئله‌ای که البته تا پایان قسمت دوم هنوز، خوشبختانه، آن را ندیده‌ایم.

موسیقی هم همچنان خوب و درست است. صداسازی‌ها و مهندسی اصوات هم در طول این قسمت به‌خوبی انجام شده و همراه تک‌تک سکانس‌ها درست پیش می‌رود. به نظرم، اوج هنر قسمت دوم در این بخش، سکانس‌های قهوه‌خانه است. اگر قهوه‌خانه رفته باشید، تصدیق می‌کنید که صداهای زمینه چقدر خوب و تمیز ساخته شده‌اند.

نقد سریال وحشی؛ قسمت اول | امیدوارمان کردی هومن جان!

سناریو اولین ضعف‌هایش را نشان می‌دهد

ایده‌ی وحشی (اگر قبول کنیم که مخاطب سریال خشن و ناراحت‌کننده بیشتر دوست دارد)، ایده‌ای خوب است. این ایده در قسمت اول خوب پرداخته شد؛ اما در قسمت دوم، پرسش‌های زیادی درباره‌ی همین ایده‌ی کلی و نحوه‌ی پیش‌روی داستان مطرح می‌شود. دوست دارم خوش‌بین باشم؛ تناقض‌های رفتاری و فکری داوود را به‌حساب تلاش سناریست برای تبدیل او به شخصیتی بلاتکلیف و پیچیده می‌بینم. اینکه او بعد از شنیدن خبر مرگ پسربچه (که تا قبل از آن وحشت داشت زنده باشد) آن‌طور به هم می‌ریزد را می‌شود در این بستر تحلیل کرد.

اما سؤال بزرگ اینجاست که چرا داوود به مجلس ختم می‌رود؟ مگر نه اینکه او باید خودش را مخفی کند و حضورش در آن مراسم باید برای پلیس سؤال‌برانگیز باشد؟ البته اینکه پلیس به داوود با آن تغییر چهره‌ی گل درشت در تمام سکانس‌های مرتب با ختم و خانواده‌ی بچه‌ها، شک نمی‌کند شاید بزرگ‌ترین ضعف سناریو در این دو قسمت باشد؛ نه اینکه چرا داوود تصمیم‌های غلط می‌گیرد.

ضعف بزرگ دیگر سناریو در قسمت دوم، پردازش شخصیت شکوفه است. اگر بپذیریم که داوود با تصمیم‌های عجیب و غیرقابل‌دفاع، قرار است شخصیتی پر اشتباه باشد، شکوفه را حتی در این موقعیت هم نمی‌بینیم. او انگار فقط قرار است همسر داوود شود و هیچ نقش دیگری ندارد. اگر هدف سناریو همین باشد، باید گفت این شخصیت بسیار ضعیف است. اگر هدف این نباشد هم باید گفت سناریو در پردازش شخصیت شکوفه شکست‌خورده است. سریالی که قرار است در ۸ قسمت تعیین تکلیف شود، برای پرداخت و تعمیق شخصیت‌های مهم، بیشتر از ۲ قسمت فرصت ندارد.

داستان، ضعیف نیست

باوجود چند ایراد وارده، داستان سریال وحشی ضعیف نیست؛ دست‌کم در این دو قسمت کار تیم سناریو قابل‌دفاع است. جزئیات دقیقی در سناریو قرار دارد که نشان می‌دهد مسیر تیم نویسنده‌ها از قبل مشخص است. سریال بین‌های حرفه‌ای و به طور مشخص مینی‌سریال بین‌های حرفه‌ای به گره‌های بسیار کوچکی که در قسمت بعدی حل می‌شود بسیار علاقه دارند و ارجاع به جزئیات قسمت قبل را می‌پسندند.

دیالوگ‌ها در این سریال «عالی» نیستند؛ اما همچنان قابل‌قبول هستند. همان ارجاع‌های کوچک به اتفاق‌ها و جمله‌های قبلی، باعث می‌شود بیننده با وسواس بیشتری گوش کند و جزئیات را پیگیر باشد.
ظهور پسربچه‌ای تازه در قسمت دوم که در واقع پازل این قسمت بود هم جزو بخش‌های خوب سناریو به شمار می‌رود. برای قضاوت دقیق و کامل درباره‌ی این پازل، حتماً باید تا تماشای قسمت بعد صبر کنیم؛ اما ورود این پازل، ورود مناسبی بود و انتظار می‌رود حضور مناسبی هم داشته باشد.

بازی‌ها؛ خوب و بد

انتظارها از جواد عزتی بالاست. در نقد قسمت اول هم نوشتم که او بعد از تجربه‌ی فاجعه‌بار زخم کاری با حضور در وحشی تلاش خواهد کرد اعتبارش را بازسازی کند. عملکرد عزتی در بیشتر دو قسمت اول بسیار خوب است؛ اما همچنان انتظارها را برآورده نمی‌کند. سکانس تلاش داوود برای خودکشی، بسیار ضعیف از آب درآمده و بازی عزتی در این سکانس بد است. او در مراسم عزاداری هم خوب نیست؛ عزتی روی مرز تکراری شدن قدم می‌زند و این خبر خوبی نیست.

درعین‌حال، عملکرد بازیگرهای فرعی در قسمت دوم بسیار خوب است. شخصیت‌هایی که نقش زیادی در سناریو ندارند، چندان عمیق هم نیستند؛ اما بازی‌ها آن‌قدر خوب است که می‌توانیم تمام آن‌ها را به‌خوبی به‌خاطر بیاوریم.

Loading