رتبهبندی بهترین بازیهای تل تیل گیمز؛ Telltale Games ترکیب شکست و پیروزی
استودیو بازی سازی تل تیل گیمز (Telltale Games) در این سالها به ما یاد داده است که در اوج صعود، سقوط نیز امکانپذیر است و هم نفوذ، هم صعود بیشتر ممکن است و هم سکوت بیشتر؛ این استودیو در طی این مدت بارها و بارها دچار شکست و پیروزیهای مختلفی شده که نتیجهشان بازیهایی است که قرار است آنها را باهم بررسی کنیم و به معرفی ۸ تا از بهترین بازیهای شرکت Telltale Games بپردازیم. در ادامه همراه مجله بازار باشید.
تا حالا شده است که میان «سینما و صنعت بازیهای ویدیویی پردهای بکشند» و در حد چند میلیمتر بین این دو کامیونیتی فاصلهای بیندازند؟ بهحدی که این فاصله آنطور که باید و شاید احساس نشود و نتواند ملموس بنظر برسد. وضعیت بازیهای تل تیل گیمز هم دقیقا چنین تصویری را برای ما میسازند. آثار Telltale Games، همانند مجموعه آثاری عمل میکنند که اگر پایشان بنشینید مثل این میماند که به یک سینما سفر کردهاید؛ در صورتی که اینگونه نیست و شما صرفا در خانه یا محل کارتان، یا حتی در گوشهی کافهای با تلفن همراهتان، مشغول بازیهای این استودیو شدهاید و خبری از پرده نقرهای سینما وجود ندارد.
این مثال «پرده – سینما و اکوسیستم بازیهای ویدیویی و محصولات سرگرمیمحور» به این دلیل به میان آمده است که سری بازیهای تل تیل گیمز، شبیه فیلمها و سریالها رفتار میکنند و مخاطبانشان را همانند هنر نسل هفتم با ترکیبپذیری هنر نسل هشتم جذب مینمایند. زمانی که پای بازی The Walking Dead: The Telltale Series وقت میگذارید اصلا متوجهی زمانی که میگذرد نخواهی شد و صرفا در تلاش این هستید که بقای خود ادامه دهید و روحیهی لطافتبخش و فداکاری را به همگروهیهایتان اهداء کنید. دقیقا بحث همینجا است؛ این همه موارد را نگفتهایم که بخواهیم در مورد یکسری بازی ساده و بهیاد نماندنی صحبت کنیم، بلکه کاملا برعکس، به این همه موارد و مثال پرداختهایم که به آثار مهمی بپردازیم.
آثاری که یقین داریم مثلشان را کمتر کسی میتواند خلق کند، شاید تنها استودیوهای خوب و مشابه Telltale Games شرکتهایی همانند Supermassive Games با سری بازیهای The Dark Pictures، Until Dawn و استودیو Quantic Dream با سری بازیهای دیترویت بیکام هیومن و هوی رین باشند اما این شرکتهاهم بهلطف خاصیتی که Telltale Games در خود حفظ کرده است، تفاوتهای بسیاری را در داستانسرایی، گیمپلی و ساختار با یکدیگر دارند، به همین دلیل مقایسه کردنشان باهم، آنچنان کار درستی محسوب نمیشود. به هر حال در حالت کلی کمتر استودیو یا شرکتی وجود دارد که بتواند با نوع، روش و دیزاین بسیار محسوس تل تیل گیمز رقابت کند و اگر هم چنین اتفاقی بیفتد، حداقل نمیتواند در مقایسه با آثاری مثل The Wolf Among Us پیروز میدان شود.
بهدلیل حساسیت بالای «داستانپردازی و شخصیتسازی» این استودیو، در این مطلب تصمیم گرفتهایم که کمتر به ابعاد داستانسرایی بپردازیم و بیشتر مباحث هنری و ساختاریشان را مورد بررسی قرار دهیم و از لحاظ تکاملیافتهتری این چنین موضوعات را باز نماییم. در نتیجه اگر «بازیهای Telltale Games را تجربه نکردهاید یا هنوز به تکمیل کردن آنها نپرداختهاید» نگرانی از این بابت نداشته باشید که یکوقت ممکن است «چیزی اسپویل شود؛» چرا که اسپویل خاصی در کار نیست و باهم میخواهیم به درون بازیها نفوذ کنیم و کمتر به ماجراهایشان بپردازیم. در ادامه همراه ما باشید.
بگذارید قبل از اینکه شروع کنیم به این گپ اشارهای بکنیم که استودیو Telltale Games در سال ۲۰۰۴ توسط دان کونورز، کوین برونر و تروی مولاندر در سان رافائل کالیفرنیا آمریکا تاسیس شد. بازیهای ساخته شده توسط این شرکت در سبک ماجراجویی-گرافیکی بود که میتوان به آثار مختلفی مثل بازگشت به آینده (Back to the Future: The Game)، پارک ژوراسیک (Jurassic Park)، بازی تاجوتخت، گرگی در میان ما، بتمن و مردگان متحرک اشاره کرد.این شرکت در سال ۲۰۱۸ با اخراج بیش از ۲۰۰ کارمند خود، رسماً ورشکست شد و سپس در سال ۲۰۱۹ (خوشبختانه) به صنعت بازی سازی بازگشت.
۸. بازی Minecraft: Story Mode
زمانی که اسم ماینکرافت به میان میآید یاد اثری میفتیم که همهی ما حداقل یکبار هم که شده اسم آن را شنیدهایم؛ دروغ که نمیشود گفت چرا که ماینکرافت بهعنوان پرفروشترین بازی تاریخ در صنعت بازیهای ویدیویی محسوب میشود، البته این مورد بین طرفداران تتریس و ماینکرافت کمی قابل بحث بوده است اما در هر صورت چیزی که واضح است، پرفروشی Minecraft است و اثری که به این تعداد فروش رسیده است، صد در صد طرفداران زیادی را هم در اختیار دارد.
نتیجهی این اتفاق چه چیزی را بوجود میآورد؟ طبیعتا محصولات و اسپینآفهای متعدد و مختلفی را خلق میکند که در نهایت باعث افزایش محبوبیت، شهرت و از همه مهمتر باعث پول درآوردن بیشتر شود. چه کسی بدش میآید که در کنار محصول اصلی خود، تعداد بالایی از محصولات جانبی مرتبط دیگر را هم نیز بهفروش برساند و درآمد بیشتری را از IP مورد نظرش کسب نماید. من هم اگر بودم یا حتی بهتر است بگویم، ما هم اگر بودیم چنین چیزی را رقم میزدیم و از طعمش لذت میبردیم. تل تیل گیمز هم که استاد ساخت آثاری که ارتباط مستقیم یا غیر مستقیمی به آثار اصلی داشته باشد؛ بازی Minecraft: Story Mode در این دستهبندی بهحساب میآید. تل تیل گیمز تصمیم گرفت جهان عظیم ماین کرافت را با ادغامسازیهای بهخصوص خود طراحی کند و المانهای داستانی جذاب همیشگیاش را به آن ببخشد.
اما آیا این اتفاق بهخوبی افتاد؟ بگذارید رک و راست به شما بگویم؛ انتظاری که از بازی Minecraft: Story Mode داشتیم فراتر از اینها بود اما چه میشود کرد؟ تل تیل گیمز است دیگر. هیچ استودیویی نمیتواند بینقص عمل کند اما حداقل میتواند استایل و سبک دیزاین خود را در تمامی آثارش حفظ نماید و تل تیل گیمز در این نوع کار، بسیار کوشش میکند تا استایل معروفش رها نشده و در هیچ یک از بازیهایش تخریب نشود. شاید بتوانیم اینگونه بگوییم که Minecraft: Story Mode در جا و موقعیت اشتباهی ساخته شد، دقیقا مراحل تولیدش زمانی آغاز شد که تل تیل حسابی به مشکلات فراوانی برخورده بود و در آستانهی ورشکستگی قرار داشت، طبیعی است که بازی آن چیزی نشود که باید اما در نهایت توانست میانگین نمره متوسط روبهپایین ۶۷ از ۱۰۰ را در وبسایت متاکریتیک ثبت کند.
بازی Minecraft: Story Mode همانند دیگر آثار استودیو Telltale Games بهصورت اپیزودیک ارائه داده میشد اما همهی اپیزودها در یک پکیج کامل جمع شدند و با نام Minecraft: Story Mode – A Telltale Games Series – The Complete Adventure در سال ۲۰۱۷ عرضه شدند. در این پکیج تل تیل سعی کرده بود بهعنوان آخرین تلاشهای نتیجهی کار را بهتر از گذشته کند و همین اتفاق باعث شد یوزر اسکور ۷ از ۱۰ را کسب نماید. دنیای بازی برخلاف نسخهی اصلی Minecraft از قبل طراحی شده و شما آنچنان که احتمالا میخواهید، آزادی عمل خاصی در طراحی مجدد جهان بازی ندارید و میبایست با استفاده از شخصیت اصلی این اثر، گروه خود را کنترل نمایید، در مسابقات Endercon جزء اولینها باشید و روایت بازی را هرچه بهتر و بیشتر جلو ببرید.
در اوایل ماجرا علاقهای به این موضوع نداشتم که بازی Minecraft: Story Mode را در این لیست قرار دهم اما بهعنوان آخرین تلاشهای Telltale Games برای ورشکست نشدن، واقعا قابل ستایش است و میتوان از آن بهعنوان یک «نور» یاد کرد که نتوانست در برابر «تاریکی» بهخوبی عمل کند و یک شکست کامل را تجربه کرد. در هر صورت این اثر با تمام بدیها و خوبیهایش میتواند ساعات حداقلی را از شما بگیرد و سرگرمی خاصی را به شما تزریق کند.
۷. بازی Sam & Max Save the World
من نمیخواهم در رابطه با نسخهی قدیمی بازی Sam & Max Save the World صحبت کنم چون که این اثر توسط Telltale Games ساخته شده است اما اگر بخواهید نسخهی قدیمی را تجربه کنید، نمیتوانید در سال ۲۰۲۴ با این حجم از پیشرفتهای گرافیکی از آن لذت ببرید. در نتیجه بهتر است بهسراغ نسخهی ریمستر Sam & Max Save the World که توسط استودیو بازی سازی Skunkape Games بازسازی شده است بروید، چرا که در رابطه با همین شماره هم قرار است بحث و گفتگو کنیم. طبیعتا این بازی یکی از بهترین بازیهای ساخته شده توسط تل تیل گیمز محسوب میشود و اگر شرکت دیگری هم به جز این استودیو، این اثر را بازسازی کرده است تفاوتی در ساختار و المانهایش ندارد و همان سم و مکس همیشگی تل تیل است.
شخصیتهای این بازی و در کل گرافیک این اثر، حالت پویانماییطوری دارند که شما را یاد کارتنهای دهه ۹۰ شمسی خواهند انداخت. سم (Sam) و مکس (Max) همانطور که از نام بازی هم پیدا است، دو شخصیت اصلی این اثر محسوب میشوند که قصد دارند تا با کمک یکدیگر جهان را از فروپاشی نجات دهند و ما در این راه صرفا شخصیت مکس را بهعنوان کرکتر اصلی بازی Sam & Max Save the World کنترل خواهیم کرد. گیمپلی بهنوعی طراحی شده تا سم بتواند در محیط اطراف خود بهراحتی جستجو کرده و اشیاء اطراف را لمس کند و در نهایت برای کمک به شما بهعنوان بازیکن، نظرش را ابلاغ نماید. داستان Sam & Max Save the World ماجراجویی خاصی را در خود معماها و رازهایش دارد که بایستی به واسطهی همکاری بین دو شخصیت اصلی بازی، این چالشها را حل کرده و به سوالات موجود در گیمپلی، پاسخ دهید.
رابط کاربری و تجربهی کاربری بازی Sam & Max Save the World هم ساده است و آنچنان هم از لحاظ زبان «انگلیسی» سخت نیست چرا که فرم کودکانهی خود را حفظ میکند. همانطور که اشاره کردیم، رابط کاربری دسترسی سادهای را همانند دیگر آثار Telltale Games به شما میدهد و میتوانید بهراحتی با استفاده از موس و با کلیک بر روی منطقهای خاص، سم را به آنجا کشانده و در نهایت به حل پازل و معماهای موجود آن منطقه مشغول شوید. معماهای بازی هم راهحلهای منطقی دارند، اگر چه تعدادی از آنها برای به چالش کشیدن بازیکنان، چالشی به حساب میآیند اما در کلیت ماجرا ساده و گیرا هستند. بسته به نوع موجودیت درون بازی که شما با استفاده از مکاننما انتخاب میکنید، میتوانید از سم بخواهید که در آن منطقه قدمزنی کرده و به اشیاء با دقت بیشتری نگاه کند و در مورد آنها نظر دهد.
همچنین این امکان وجود دارد تا موارد خاصی را از سر جایشان برداشته یا در غیر اینصورت سعی کنید از آنها به نفع خود استفاده کنید. Sam همچنین ممکن است با شخصیتهای مختلفی به مکالمه بپردازد. هنگامی این اتفاق میفتد که بازی، جملههای مختلفی را با چندین موضوع متفاوت پیش روی شما قرار دهد؛ مباحث مربوط به مکالمه به همین خاطر ممکن است دستخوش تغییر شود و مستقیما با داستان بازی، ارتباط برقرار کند. البته این را هم اضافه کنیم که در این راه چیزی پیچیده بهنظر نخواهد آمد و بازی Sam & Max Save the World سعی میکند همیشه راهنماییهای زیادی را در دسترستان بگذارد. شما بهعنوان Sam میتوانید به تعداد بارهای زیادی از شخصیت Max کمک بگیرید و از کمکهایش بهرهمند شوید.
در بازی Sam & Max Save the World سیستم ذخیرهساز یا بهنوعی موجودی وجود دارد که به Sam این اجازه را میدهد تا هر موردی که بازیکن در طول بازی بر میدارد را در آن ذخیره کند تا در آینده و در مکانی دیگر به آن دسترسی داشته باشد. موارد ذخیر شده را نمیتوان با یکدیگر ترکیب کرد و تنها میتوانید برای حل معماهای دیگر یا قرارگیری بر روی اشیاء دیگری استفاده کنید. خودروی DeSoto سال ۱۹۶۰ نیز در دسترس بازیکنان قرار خواهد داشت تا با استفاده از آن بتوانند بین مکانهای مختلفی جابهجا شوند؛ این ماشین همچنین برای چندین سکانس رانندگی نیز استفاده میشود که معمولا شامل تعقیب و گریز یا فرار مجرمان با وسایل نقلیه دیگر است. شاید باورتان نشود اما در بعضی سکانسها، Sam اسلحه هم دارد و در همین حین سعی میکند با Max در ارتباط باشد.
بازی Sam & Max Save the World جزء رگ و ریشههای استودیو خلاق تل تیل گیمز محسوب میشود و شاید در حالحاضر نتواند آنطور که باید شما را جذب خود کند اما تجربهاش بهشدت به علاقهمندان این سبک از بازیها پیشنهاد میشود؛ این اثر در نهایت توانست میانگین نمره ۷۵ از ۱۰۰ را در وبسایت متاکریتیک کسب کند و بهعنوان یک بازی متوسط در این حوزه شناخته شود.
۶. بازی Guardians of the Galaxy: The Telltale Series
همانطور که گفته بودم یا گفته بودیم، تل تیل گیمز علاقهی زیادی به بازسازی آثار سینمایی و سریالی، درون دنیای بازیهای ویدیویی به سبک «کلیکی و ماجراجویی گرافیکی» دارد و همین اتفاق را برای بازی Guardians of the Galaxy: The Telltale Series رقم زد. ایندفعه تل تیل گیمز ترجیح داد به سراغ یکی از پرفروشترین داستانهای MCU برود و از جهان سینمایی مارول استفاده کند.
بازی Guardians of the Galaxy: The Telltale Series سری پنج قسمتی است که توسط استودیو مارول و همانطور که مشخص است توسط شرکت تل تیل گیمز ساخته شده و اقتباسی از فیلم Guardians of the Galaxy 2014 محسوب میشود؛ دقیقا کاری که به آن اشاره کردیم و گفتیم تل تیل در آن تبحر دارد. این روزها هم که اقتباس از بازیهای ویدیویی و فیلمهای سینمایی و سریالها زیاده شده، در نتیجه طبیعی است که چنین چیزهایی را مشاهده کنیم. طبق همان چیزی که اشاره نیز کردیم، داستان بازی اقتباسی از فیلم سینمایی Guardians of the Galaxy به حساب میآید و شما در آن بایستی با استفاده از نگهبانان کهکشان از شئ اسرارآمیزی مراقبت کنید، تمامی نیروها و شیاطین کهکشان بهدنبال این شی باستانی هستند، زیرا دارای قدرتی است که میتواند «سفر در زمان» را در اختیار شما قرار دهد. درواقع یکی از سنگهایی است که تانوس در اونجرز اینفینیتیوار موفق شد آن را از آن خود کند.
شما در این اثر در نقش چهار کرکتری بازی میکنید که در فیلمها هم حضور دارند و هر کدام از آنها دارای قدرت ارزشمند و منحصربهفردی هستند که بر روی بازی شما تاثیر گذار خواهند بود، شما میبایست از این تواناییها در موقعیتهای مهم و بهخصوصی استفاده کنید طوری که به چیزی یا کسی آسیب جدی وارد نشود چرا که شما یک ابرقهرمان کهکشانی محسوب میشوید. یکی از نکات منفی Marvel’s Guardians of the Galaxy گیمپلیاش است، متاسفانه گیمپلی بازی آنطور که باید خوب نیست و نمیتواند شما را مجذوب خود کند، سادهتر بگوییم، گیمپلی این بازی آنچنان اعتیادآور نیست. البته نکات دیگری هم وجود دارد که بهتر است به آنها اشارهای نکنیم و با بیتوجهی از کنارشان رد شویم چرا که یک مسئلهی کاملا سلیقهای هستند و ممکن شما همانند من از آن دسته گیمرهایی باشید که از این مدل «گرافیک و مدلسازی خوشتان بیاید» شاید برعکس باشد، این چیزی است که خودتان تعیین کنندهاش هستید.
اما در حالت کلی بازی Guardians of the Galaxy: The Telltale Series یا همان Marvel’s Guardians of the Galaxy دارای گرافیک پر جزئیات نسل هشتمی نیست و از سبک خود آثار تل تیل گیمز هم کمی پایینتر است اما این مورد چیزی از ارزشهای داستانی این اثر، کم نمیکند. من شخصا زمانی که پای بازیهای تل تیل مینشینم این را میدانم که قرار نیست با یک گرافیک منحصربهفرد روبرو شوم در نتیجه صرفا از محیطهای هنری این مدل آثار لذت میبرم و سعی میکنم هر لحظه ارتباط خودم را با این تم بازیها حفظ نمایم. بازی Guardians of the Galaxy: The Telltale Series هم دقیقا مصداق همین مثالی است که عرض کردم. در کل شاید این بازی از لحاظ فنی بهخوبی ظاهر نشود اما بهعنوان یک بازی ابرقهرمانی خاص، بهخوبی جلوه میکند و میتواند شما را به سفری با تم ماجراجویانه و کیهانی همراه کرده و سرگرمتان کند.
۵. بازی Game of Thrones: A Telltale Games Series
مگر میشود از تل تیل گیمز سخن بگوییم و حرفی از بازی Game of Thrones: A Telltale Games Series به میان نیاید؟ شاید این سوال را داشته باشید که چرا باید بیاید یا نیاید؛ دلیلیش به این مورد مربوط است، همانطور که اشاره نیز کردیم، تل تیل گیمز علاقهی زیادی به اقتباس از روی آثار معروف و محبوب سینمایی و سریالی دارد، در نتیجه این انتظار میرفت که بالاخره یک روزی هم که شده Game of Thrones: A Telltale Games Series را در لیست بازیهای این استودیو ببینیم و دیدنش بهعنوان یک طرفدار، لذت ببریم. آن هم نه اقتباس از اثری با وسعتی کوچک، اقتباس از مجموعهای که یکی از بزرگترین جهانهای فانتزی را در اختیار دارد و با نام گیم او ترونز نیز از محبوبیت بالایی برخوردار است.
«وینتر ایز کامینگ» جملهای است که به یکی از نمادینتری دیالوگهای سریالی تبدیل شد، به نمادی جذاب از دنیای بینظیر نغمه یخ و آتش. جرج آر.آر مارتین با نوشتن مجموعه کتابهای نغمه یخ و آتش، پیش زمینهی ساخت یکی از بهترین سریالهای تلویزیونی را بوجود آورد. سریال تلویزیونی گیم او ترونز تا حدی در میان مخاطبین موفق واقع شد که همانند ماینکرفت، البته مقایسهی جالبی نیست اما چون مثالش را به میان آورده بودیم، بهتر است که در مورد «بازی تاج و تخت هم اینگونه بگوییم»، داشتم میگفتم، گیم او ترونز آنقدر موفق شد که طبیعی بهنظر میآمد که آثار جانبی مختلفی در حوزه سرگرمی، با اقتباس از روی آن ساخته شود که یکی از بهترین اقتباسهای ساخته از این سریال، بازی Game of Thrones: A Telltale Games Series است که دسترنج همیشگی تل تیل گیمز محسوب میشود.
موفقیت سری کتابهای نغمه یخ و آتش منجر به ساخت آثار و محصولات سرگرمیمحور زیادی شد که از جمله آنها میتوان به مجموعه تلویزیونی بازی تاج و تخت (Game of Thrones) اشاره کرد. استودیو تل تیل گیمز هم که میدانید، عاشق ماجراجوییهای اقتباسی است تا از این فرصت استفاده کند. مثل دیگر آثار تل تیل، بازی Game of Thrones: A Telltale Games Series هم بهصورت اپیزودیک عرضه شده است و به روند داستانی این سریال میپردازد. داستان بازی به بعد از ماجرای عروسی خونین یا همان فصل سوم پرداخت خود را انجام میدهد و حول محور خاندارن فارستر که تا کنون چیز زیادی از آنها را هم آنچنان ندیدیم، میچرخد. صد در صد این پیشنهاد را میکنم که برای درک بهتر Game of Thrones: A Telltale Games Series به سراغ مطالعهی کتابها و تماشای سریال Game of Thrones بروید تا بتوانید ارتباط هرچه بیشتر و بهتری را با این بازی برقرار نمایید. در ادامه شاهد کمی اسپویل هستیم (برای کسانی که نمیخواهند کتابها را بخوانند یا سریال را تماشا کنند) خاندارن فارستر یکی از خاندانهای وفادار به استارکها و دشمن لنیسترها به حساب میآید.
ادارد استارک که یکی از با شرافتترین مردان زمان خود و صمیمیترین دوست پادشاه هفت قلمرو بوده است، با پاپوش دوختن لنیسترها، به زندان افتاده است و به اتهام توطئه علیه تاج و تخت اعدام میشود. همین موضوع باعث میشود راب استارک فرندز ادراد استارک تمام خاندانهای منقطهی شمال را متحد کند و به سمت پایتخت تاج و تخت شورش نماید. در بین راه آنها برای هرچه سریعتر رسیدن به پایتخت به مذاکره با خاندان فری برای اجازه رد شدن از قلعه این خاندان مینشینند. در نهایت در کشمکشهای بسیار خاندان فری متقاعد به همکاری با آنها میشود اما هیچ چیز آنطور که باید پیش نمیرود، به بهانهی این همکاری خاندان استارک و فری طی یک مهمانی دور هم جمع میشوند؛ در این زمان است که تمام افراد خاندان استارک با خیانت خاندان فری روبهرو شده و تمامی آنها به جز «آریا استارک» کشته میشوند.
اینجا است که متوجه میشویم دست آنها به لنیسترها در یک کاسه بوده و داستان بازی نیز از همینجا شروع به روایت میکند. از نگاه یکی از افراد فارستر بازی را آغاز میکنیم، شخصیتهای بازی لرد فارستر و خواهرش و یک مرد روستایی است که به دست خاندان فارستر بزرگ شده است. گیمپلی بازی به نسبت آثار قبلی تل تیل گیمز بسیار بهتر، بهبودیافتهتر و عمیقتر شده است و انتخابهای شما هم بهعنوان بازیکن تاثیر بسزایی را در داستان بازی میگذارند. آزادی بیشتر دوربین و حرکت دادن کرکترها بسیار بیشتر از قبل شده است و سکانسهای کلیکزنی و اکشن بازی نیز بسیار جذابتر از آب درآمدهاند. یکی از نکات حائز اهمیت Game of Thrones: A Telltale Games Series هم این است که این اثر، در بخش صداگذاری از جزئیات بسیار بالایی استفاده کرده است تا حس شبیه به واقعیت را به شما بدهد.
شخصیتهای بازی Game of Thrones: A Telltale Games Series همان کرکترهای داخل سریالاند و چهرهشان طبق همان بازیگران گیم او ترونز طراحی شده است. موسیقی هم بسیار خوب است و همانند سریال بهشدت زیبا و ارتباطپذیر عمل میکند. گرافیک این اثر هم که بهصورت سل شید طراحی شده است تا زیبایی و هنر چشمی منحصربهفردی را به شما انتقال دهد. تل تیل گیمز با تمام خوبیها و بدیهایش ثابت کرد که میتواند اقتباس خوبی را از روی سریالها و سینماییها انجام دهد، با اینکه متاکریتیک این بازی ۶۷ از ۱۰۰ شد اما برای طرفداران، بهعنوان یک اثر خوشساخت میتواند سرگرم کننده و جذاب ظاهر شود.
۴. بازی Batman: The Telltale Series
بتمن جان میدهد برای داستانسازی، طراحی و روایت قصهای که بتواند تاریکی را تا حد زیادی به سرانجام برساند، بتمن میتواند گاتهامی را بسازد که بسیاری از ما آن را درک کنیم و ارتباط برقرار کنیم، بتمن اثر کمی نیست و میتواند بهشدت ما طرفداران را سرگرم کرده و دنیایی ببرد که از تجربهی سیاهی آن لذت ببریم و گوارای وجود شود. تل تیل گیمز از این فرصتها بهخوبی استفاده میکند به همین خاطر است که آثاری همانند بازی Batman: The Telltale Series ساخته میشوند و سر و صدا میکنند.
استودیو Telltale Games در آخرین ساختههای خود یکی از بهترین اثرهای موجود را خلق کرد و به سراغ روایت بتمن رفت. قطع به یقین ساخت یک بازی با اقتباس از داستانهای این شخصیت محبوب دنیای کمیک با توجه به توقعات بالای مخاطبین نیازمند تلاش بسیار عوامل تل تیل گیمز است. خوشبختانه این شرکت بازی سازی با عرضه اپیزود اول Batman: The Telltale توانست بهخوبی انتظارات طرفداران و بازیبازان را در این حوزه جلب کند. این قسمت از بازی که تحت عنوان Real of shadow شناخته میشود، یک دید کلی از وضعیت کنونی شهر گاتهام و بتمن را نشان میدهد. بتمنی که روبهروی ما قرار دارد، طبیعتا در میان راه است و جوان محسوب میشود و صد البته مبارزات زیادی را هم تجربه کرده اما در قسمت نخست این موضوع پیچیدهتر از یک مبارزه ساده است.
یک گروه سازمانیافته و بسیار حرفهای قصد دارد جنایتهای خود را به بهترین شکل ممکن جلو ببرد، این موضوع مستلزم همکاری بروس وین با دادستان کل گاتهام یعنی آقای هاوری دنت است؛ این را هم میبایست اضافه کنیم که داستان این بازی تنها به این چند خط ساده خلاصه نمیشود و در طول بازی Batman: The Telltale Series شاهد این خواهیم بود که پیچشهای داستانی بهخوبی شما را در چالش میگذارند و پسزمینههای مختلفی را نمایان میکنند. از طرفی در بازی Batman: The Telltale Series دیگر کرکترهای کمیکبوکی دیسی را هم میبینیم که در سری داستانهای بتمن، در گذشته حضور داشتهاند و این مورد خودش به خودیخود یکی از نکات جذاب این اثر محسوب میشود.
بازی Batman: The Telltale Series در کنار عناوین خوب استودیو راک استدی قرار میگیرد و میتواند شما را در سفری ماجراجویانه ببرد که قرار است مانند همیشه گاتهام را از شر دشمنانش نجات دهید و به داد مردم برسید اما اینبار همانند فیلم سینمایی The Batman به واقعیات و حتی دروغهایی دسترسی پیدا میکنید که حسابی ذهنتان را به خود مشغول میکنند و از اینکه بعضی اوقات بهترین تصمیمگیری را انجام دهید اجتناب میکنید. استودیو تل تیل برای اولینبار در این بازی از موتور گرافیکی بروزرسانی شده خود استفاده کرد و آن را با پیادهسازی اکشنی جذاب، به مخاطبین ارائه داد. استفاده از این موتور بازی سازی تحول یافته در حالی که باعث بهبود یافتن جلوههای ویژه بصری و گیمپلی بازی شده بود، از همان رو سبب ایجاد مشکلات فنی مختلفی نیز شده بود اما در طول سالها Telltale Games سعی کرد این مشکلات را حل کرده و این بازی را به یکی از بازیهای برتر تل تیل و عناوین زیبای ابرقهرمانی تبدیل کند.
نمیدانم چرا اما منتقدین آنطور که باید با بازیهای تل تیل گیمز حال نمیکنند، به همین خاطر بازی خوبی همانند Batman: The Telltale Series در سایت متاکریتیک میانگین نمره ۶۴ از ۱۰۰ را دریافت کرد و باعث تعجب کاربران بسیاری شد و اما از آن طرف یوزر اسکور خوب ۷.۳ از ۱۰ را کسب کرد که نشان دهندهی تفاوت دیدگاهی بین منتقدین خارجی و مخاطبین عام جهانی است؛ اکر از طرفداران بتمن هستید و بازی را نیاز دارید که نویسندهاش خود شما باشید، صد در صد به سراغ Batman: The Telltale Series بروید.
۳. بازی Tales from the Borderlands
نوبتی هم باشد نوبت بازی Tales from the Borderlands است. اثری که همانند دیگر بازیهای تل تیل گیمز بهصورت چند قسمتی منتشر شده است و در دسترس قرار دارد؛ بگذارید به مباحث اولیه بپردازیم. از سال ۲۰۱۲ استودیو تل تیل گیمز با عرضه بازی واکینگ دد انقلابی در این حوزه ایجاد کرد که تا به امروز شاهد آن هستیم این را میبینیم که شرکتهای زیادی به انتشار بازیهای اپیزودیک دست زند. استودیو بازی سازی تل تیل گیمز با انتشار این بازی ثابت کرد که برای ساخت یک اثر خوب و موفق نیازی به خرجهای زیاد، گرافیک پر جزئیات و واقعگرایانه نیست بلکه مهمترین عامل موفقیت بازیها، درون مایه آن و میزان تاثیرگذاریاش بر بازیکن محسوب میشود.
تل تیل گیمز همانطور هم که میدانید تا کنون بارها و بارها از آثار مختلفی اقتباس کرده که یکی از بازیهای موفق این استودیو اثری نیست جزء بازی Tales from the Borderlands. این بازی علاوهبر بازخوردهای مثبت گیمرها نظر منتقدین را هم جلب کرد و توانست در وبسایت متاکریتیک میانگین نمره ۸۵ از ۱۰۰ را دریافت کند و یوزر اسکور ۸.۵ از ۱۰ را کسب نماید که یک اتفاق بسیار خوب و مثبت برای استودیو تل تیل گیمز محسوب میشود یا بهتر است بگوییم محسوب میشده است. تل تیل به ما یاد میدهد که برای ساخت بازیهای جذاب و هیجانانگیز نیازی به سختگیری اضافه و کمالگرایی نیست و همانطور که قبلا هم گفتیم، بیشتر باید بر هستهی اصلی و المانهای جذاب بازیها تمرکز کرد تا هجو پرداختن و زرق و برق دادنشان.
یکی از خصوصیات مرسوم سری بازیهای بوردرلندز، نبود داستانی گیرا بود و استودیو گیرباکس (Gearbox) همواره تمام تمرکزش را بر روی روند گیمپلی این فرنچایز میگذاشت، برای همین همکاری مشترک این استودیو با شرکت تل تیل گیمز، چیزی را خلق کرد که بتواند برای طرفداران مجموعه بوردرلندز تعجببرانگیز باشد، اینبار شاهد داستانی گیرا و جذاب بودیم که همانند دیگر عناوین بوردرلندز، طنزپردازیهای بهخصوص این مجموعه را حفظ کرده و حتی بهتر نیز کرده بود. حالا تل تیل از آن طرف ماجرا افتاده بود، در بازی Tales from the Borderlands درست است که داستان پر رونقی داریم اما از گیمپلی خاصی خبری نیست و بر خلاف بازیهای Gearbox، باید روی روایت قصه این بازی توسط تل تیل تمرکز کنیم.
داستان نسخههای اصلی سری Borderlands در سیارهای به نام پاندورا روایت میشود، جایی که ریشه منابع طبیعیاش توسط شرکتهای بزرگ صنعتی خشک شده و مردم آن همگی بهدلیل اتفاق، کنترل خود را از دست دادهاند و برای بقا با یکدیگر به نبرد میپردازند. محوریت اصلی بازی تل تیل نیز بر همین موضوع میچرخد، تل تیل در ارائهی داستان این بازی بسیار موفق عمل کرده است، ترکیب عناصر طنز با یک داستان جدی نیز بر این عملکرد، ارزشافزونی کرده و جذابیت بیشتری را به تصویر میکشد. اگر تاکنون هیچ نسخه از فرنچایز اصلی بازی Borderlands را تجربه نکردهاید، جای تأسفی وجود ندارد. Telltale تمام توان خود را به کار برده تا روایت داستانی بازی را برای تازه کارها نیز جذاب کند البته مطمئناً داستان بازی برای کسانی که نسخههای پیشین را تجربه کردهاند شیرینی بیشتری خواهد داشت.
همانطور که قبلتر هم اشاره کردیم، داستان بازی Tales from the Borderlands بر محوریت رستگاری میچرخد، داستان دو فردی را روایت میکند که قربانی محیط بیرحم زندگیشان شدهاند، در ابتدا برای رسیدن به اهدافشان دست به هر کاری میزنند اما در نهایت از نظر فکری رشد کرده و خودخواهیشان را کنار میگذارند؛ مثبتگرانه بگوییم، همین مورد، باعث تکامل ریس و فیونا به عنوان دو کرکتر اصلی بازی میشود. از بازی Tales from the Borderlands خسته نخواهید شد البته بایستی بتوانید با این مدل گرافیکی و داستانیاش آن هم در جهان بوردرلندز ارتباط برقرار کنید. از شخصیتهای اصلی که عبور کنیم، از نظر کرکترهای فرعی نیز بازی بسیار جذاب عمل میکند و تلاش تل تیل گیمز را بهخوبی نشان میدهد که تا چه حد برای این اثر تلاش کرده تا بتواند یک اتفاق جالب را در صنعت بازیهای ویدیویی رقم بزند.
دیالوگهای بازی Tales from the Borderlands نیز که پایه داستانسرایی این اثر به شمار میروند، بهخوبی نوشته، انتخاب و جایگذاری شدهاند تا این حس به شما القاء شود که انگار، خود «نویسنده داستان بازی» هستید و شخص دیگری در جریان نیست. شاید بازیهای تل تیل گیمز گرافیک خاصی داشته باشند اما بهتر است زمانی که این مدل گرافیک بر روی نسل هشتم میآید، از لحاظ انیماتورینگ بهبود یافته عمل کند اما این موضوع در ساختار Tales from the Borderlands وجود ندارد و گاهی اوقات، انیمیشنها در ذوق میزنند اما با تمام این تفاسیر، اگر علاقهمند به سری بازی Borderlands هستید یا میخواهید وارد جهان طنز و تاریک این فرنچایز مشهور شوید، حتما بازی موفق Tales from the Borderlands که به عنوان یکی از بهترین بازیهای Telltale Games نیز شناخته میشود بروید.
۲. بازی The Walking Dead: The Telltale Series
کمکم به پایان لیست عجیبوغریبمان نزدیک میشویم، لیستی که هرکدامشان حس و حال تازه و خاصی را به ما ارائه میدهند و میتوانند ساعات زیادی از ما بگیرند و ما را سرگرم خود کنند و در این راه خنده یا اشکی نیز به ما بدهند. بازی The Walking Dead: The Telltale Series یکی از بهترین بازیهای تل تیل گیمز است که تجربه نکردنش، شاید خیانت به خود باشد، خیانتی که به همین راحتیها نتوان از شر آن راحت شد. بهقدری بازی واکینگ دد نسخهی تل تیل، خوب است که چیز زیادی نمیتوان از آن گفت چرا که هر گوشه و کنارش حاوی چیزهایی است که به ما، چه بهعنوان بازیکن، چه بازی ساز و چه ژورنالیست نکات بسیار زیادی را یاد میدهد که این نکات، هرجایی پیدا نمیشوند.
همه چیز از اینجا شروع شد، زمانی که استودیو تل تیل گیمز با داستان دلخراش، سخت، تاریک و غمگین کلمنتاین و لی ثابت کرد که گیمرها هنوز قدر یک داستان خوب را میدانند. داستانی که در دل دنیای سریال The Walking Dead جریان دارد و معنای «از دست رفتن و از دست دادن، از یک دستی بگیری از دست دیگری پس میگیری، فدا شدن و فدا دیدن» را برای ما کاربران بازگو میکند. این اثر ترکیبی از امید و نا امیدی را باهم روایت میکند؛ زمانی که لی تنها راه رسیدن به رستگاری در دنیای واکرها است، مراقبت از دختر کوچکی به اسم کلمنتاین را بر عهده میگیرد و ما را در این سفر پر فراز و نشیب همراه میکند. بازی The Walking Dead: The Telltale Series در سال ۲۰۱۲ در مقابل نامهای بزرگی مانند فارکرای و مس افکت ایستاد و بهترین بازی سال لقب گرفت.
شما در طول این بازی احساسات زیادی را تجربه خواهید کرد، گاهی اوقات نیاز است چیزی را به فدا شدن بسپارید و یا گاهی اوقات از بین یک، دو و سه نفر، تنها یکی را انتخاب کنید. این انتخاب سختی است، دشوار است. من زمانی که پای بازی The Walking Dead: The Telltale Series نشستم، عمیقا به این موضوع پی بردم که برای ساخت یک اثر به یاد ماندنی تنها به «عشق» نیاز است. عشق اگر به خوبی در یک بازی جایگذاری شود خروجیاش آثاری مانند The Walking Dead: The Telltale Series و The Last Of Us و حتی ویچر میشوند. تجربهی عشق دردناک؛ این مدل بازیها بهخوبی ميتوانند سوگ عشق را بیاموزند، آن هم از نوع پدر و دختری. به همین خاطر است که میگویم بازی The Walking Dead: The Telltale Series حسی جدا ناپذیر را به شما ارائه میدهد.
بازی در اوایل ماجرا بزور مسئولیتی را بر عهدهتان میگذارد اما بعد از مدتی که در نقش «پدر» قرار میگیرید تازه متوجهی عمق داستان میشوید که چگونه غرق در آن شدهاید، بیآنکه متوجهش باشید. بهنظر من نکتهی بسیار جذابی است؛ اینکه ندانی کی چه شد که اینگونه و این چنین درگیر یک بازی میشوی، نکتهی بسیار مثبتی محسوب میشود که باید قدر این نکته را بدانیم. یکی از المانهای بسیار خوب بازی The Walking Dead: The Telltale Series این است که باگذشت هر فصل، کلمنتاین نیز بزرگتر میشود و دایرهی ماجراجوییهایش بهسبب همین موضوع بیشتر میشود و به همین خاطر است که حالا بیش از ۵۰ ساعت داستان و گیم پلی را برای ما به ارمغان آورده است. علاوهبر بازی اصلی، همچنین بسته الحاقی ۴۰۰Days و DLCهای مختلف دیگری نیز در نظر گرفتهشدهاند و همهی این موارد درون یک نسخهی کامل بهاضافه پکیجهای اضافی با نام The Walking Dead: The Telltale Series یا حتی The Walking Dead The Telltale Definitive Series عرضه میشوند.
شاید برایتان جالب باشد که بدانید اثر The Walking Dead: The Telltale Series توانست متای ۸۹ از ۱۰۰ را در وبسایت متاکریتیک برای خود ثبت کند و یوزر اسکور ۸.۴ از ۱۰ را به نام خود بزند. همین موضوع باعث میشود از لحاظ لیست نمرات این استودیو، در جایگاه «اول» بهترین بازیهای تاریخ تل تیل گیمز قرار بگیرد اما من فکر میکنم همانند همیشه، این موضوع که بازی The Wolf Among Us بهتر است یا The Walking Dead: The Telltale Series تماما موردی سلیقهای است و هرکس وابسته به دیدگاه، علاقه و رزومهی سرگرمیاش، میتواند جایگاه این دو بازی را در درون قلب خود مشخص کند. اگر علاقهمند به آثار آخرالزمانی هستید و میخواهید حسابی درگیر داستانهای غمانگیز آخرالزمانی هم باشید، این بازی را صد در صد تجربه کنید و نهایت لذت را ببرید.
۱. بازی The Wolf Among Us
اقتباسهای تل تیل گیمز از روی فیبلز بینظیر است و همانند یک اثر هنری واقعی میماند؛ درواقع بازی The Wolf Among Us مثل یک سفر افسانهای میماند که شما را به مکانهای زیادی خواهد برد، شاید اگر خودم بخواهم «یکی از ۱۰ تا از بهترین بازیهای عمرم» را نام ببرم و بهترین بازی تل تیل گیمز را معرفی کنم، حتما نام The Wolf Among Us را به زبان میآورم. این بازی سفرنامهای افسانهای است شما را به درون یک دنیای زشت و وحشتناک میبرد؛ دنیایی که از رگ و دیوارههای آن فساد، بیاخلاقی، جنایت، تاریکی، زشتی، خون و کثیفی چکه میشود و شما شاید جزء تنها کسانی باشید که دیدگاهتان کمی متفاوتتر است که این موضوع هم که خود در خودیخود، فلسفهای پشتش دارد.
بازی The Wolf Among Us نقش بیگبی ولف را به شما میسپارد و شما میتوانید این گرگینه شجاع را هدایت کنید و کنترلش نمایید. زمانی که پای بازی مینشینید شخصیتهای متعدد دیگری که از بسیار آشنا نیز هستند، به سراغتان خواهند آمد و این موضوع که هر کدام از آنها به شکل عجیبوغریب و دردناکی به قتل میرسند، بسیار تعجببرانگیز و جذاب خواهد بود؛ این بازی همانند یک طناب عمل میکند که به دور گردن شخصیتهای کارتونی دوران کودکیمان پیچیده است و باعث مرگ آنها میشود، آن هم یک مرگ معمولی بلکه قتلی که پشتش داستانهای بسیاری وجود دارد و شما بایستی در نقش بیگبی ولف این موارد را کشف کرده و قاتلان را به سزای اعمالشان برسانیدی
اتمسفر بازی بهخوبی جریان بازی را هدایت میکند، نورها، رنگها، زاویه دوربین و گیمپلی، همه چیز عالی هستند و شما را با اثری روبرو میکند که به واقع میتواند سنگینی نام The Wolf Among Us را بهخوبی برای خود نگه دارد و تاریخساز شود. داستان بازی The Wolf Among Us از چه شروع میشود؟ در اتفاقی ناگهانی، چیزی باعث میشود شخصیتهای داستانهای مختلف، از سرزمینهای افسانهای گریخته و به قلمرو انسانها بیایند، آنها نیویورک را قلمرو خود کرده و بوسیلهی افسونهایشان، خود را به شکل انسانها درآوردند و در بینشان زندگی میکنند. در ابتدای بازی شخصیت اصلی یعنی بیگبی را نشان میدهد که در حال رفتن به خانهاش است اما به سراغ یکی از همان شخصیتهای افسانهای یعنی جنگلبان میرود که مست شده و در حال کتک زدن یک زن است.
سپس شما در نقش بیگبی ولف، زن بیچاره را نجات میدهید و پس از طی حوادثی او و دوستانش متوجهی دو قتل در بین گروهشان میشوند (یکی از آنها همان زنی است که در اول بازی مشاهده میکنید)، بیگبی و بقیهی آنها (بههمراه سفید برفی) به دنبال سرنخی برای پیدا کردن قاتل هستند. در طول بازی بیگبی به مکانهای مختلف نیویورک (فابل تاون) میرود و با مظنونهای قتل صحبت میکند. این وظیفه بازیکن است که تشخیص دهد آنها راست میگویند یا خیر، همچنین بسیاری از تصمیمهای مهم بر عهدهی بازیکن میباشد و نقش کلیدی را در داستان ایفا میکند. در طول بازی بیگبی با قدرت گرگینهای خود با دشمنانش میجنگد یا از گروه خود دفاع میکند و این موضوع باعث افزایش جذابیت بازی The Wolf Among Us میشود.
اگر دلتان تعجب میخواهد و کمی تاریکی نیاز دارد، اگر اشک میخواهید و گاهی اوقات نیز به لبخند نیاز دارید، اگر در تاریکترین لحظات زندگیتان نوری نمیبینید، این بازی به شما همهی این موارد را هدیه میکند و نوری را نیز به شما یاد میدهد که عمیقترین لحظات نفس کشیدنتان آن را فراموش نکنید. بازی The Wolf Among Us توانست نمره ۸۵ از ۱۰۰ را در وبسایت متاکریتیک ثبت کند و یوزر اسکور ۸.۸ از ۱۰ را دریافت نماید که ۲دهم نمره از The Walking Dead: The Telltale Series هم بیشتر است. اینکه کدام یک، بهترین بازی تل تیل گیمز محسوب میشوند به سلیقههای زیادی بستگی دارد اما از نظر شخصی من، ولف امانگ آس تجربهی بهتر و هیجانانگیزتری را ارائه میکند.
تا به اینجا سعی کردیم بهترین بازیهای استودیو بازی سازی Telltale Games را به شما معرفی کنیم. تل تیل گیمز استودیویی است که هیچگاه قدرت و تواناییاش را در داستانپردازی و روایت قصههای مورد علاقهاش، دست کم نگرفت و با انتخاب آثار بسیار خوبی، دست به ساخت بازیهایی زد که تا سالها در تاریخ صنعت بازیهای ویدیویی باقی خواهند ماند. همانطور که میدانید این شرکت بازی سازی در سال ۲۰۱۸ به کار خود پایان داد اما در آگوست سال ۲۰۱۹ و پس فروختن مقدار زیادی از داراییهایش به ال جی سی انترتینمنت (LGC Entertainment) به رسانههای مختلف حوزه بازی و محصولات سرگرمیمحور اعلام کرد که خلق آثار خود و ادامهی دیگر بازیهایش ادامه خواهد داد. به همین خاطر به شدت منتظر عرضهی بازی The Wolf Among Us 2 هستیم تا باری دیگر و در نقش بیگبی ولف، به ماجراجوییهای جذاب تل تیل گیمز بپردازیم.
بهنظر شما بهترین بازی Telltale Games چه اثری است؟ نظرتان را با ما و دیگر کاربران مجله بازار به اشتراک بگذارید.
نویسنده پر جزئیات خودتی داداش ❤️
خیلی کامل بود باهاش کاملا موافقم
من با شروع واکینگ دد تل تیل انگار یه زندگی جدید رو شروع کردم و با تموم شدنش هم به قدری ناراحت شدم که انگار آخر دنیا بود، بعد از اینهمه ارتباط با شخصیت ها و دیدن فراز و نشیب هاشون…؛ که باعث شد سریال واکینگ دد رو شروع کنم و هرچیزی که مربوط به این دنیای خارق العاده اس.
این اثر یه شاهکار بود و تنها آرزوم اینه که دفترش بسته نمونهو تبدیل به حسرت نشه و یه نفر پیدا شه و داستانش رو ادامه بده.
من به نظرم خیلی هم استوری مود بد نبود و بهش بها ندادن
واقعا بهتر از دانجنز و این جدیده بود
واکینگ دد فقط یه بازی نبود…
بهترین بازی تل تیل واسه من واکینگ دده واقعا زندگیمو تحت تاثیر قرار داد این بازی شاهکاره چهارتا فصلی که همشو حداقل به شخصه همشو دوس داشتم و امیدوارم روزی فصل پنجم واکینگ دد بیاد امیدوارم
پس بتمن آنمی ویدین