جدیدترین اپیزود از سریال خاندان اژدها (House Of The Dragon) یکی از جنجالیترین قسمتها تاکنون بود که با یک سکانس نبرد اژدهایان که حتی با پایان تراژیک فصل ۱ رقابت داشت، مخاطبان را هیجان زده کرد. مانند آن صحنه از فصل قبل خاندان اژدها که شاهد مرگ لوسریس جوان بودیم، بار دیگر ایموند (ایوان میچل) و اژدهای بزرگ او ویگار بودند که مرگبارترین اتفاقات را رقم زدند. نبرد اژدهایان در این اپیزود صحنهای به یاد ماندنی از کتاب آتش و خون جرج آر.آر. مارتین بود که یک بار دیگر در نسخه سریالی آن را کاملاً متفاوت دیدیم، اگرچه مانند ایموند و لوسریس، این تفاوت چیزی است که من واقعاً آن را دوست داشتم.
البته از طرفی هم باید گفت که این اپیزود یک قسمت بسیار بد برای پادشاه اگون (تام گلین-کارنی) بود که در طول جلسه شورای کوچک خود متوجه شد که ایموند و سر کریستون کول (فابیان فرانکل) بدون او نقشههای جنگ را هماهنگ کردهاند. او با عصبانیت سعی میکند به آنها دستور دهد که حمله به قلعه روکز رست (Rook’s Rest) را انجام ندهند و هارنهال جایی است که او میخواهد به آن حمله شود. استاد نجواهای او، سر لاریس استرانگ، ارباب هارنهال به اگون میگوید که قلعه از من فلجتر است و فقط برای گیجکردن دیمون (مت اسمیت) میتواند مفید باشد. ایموند به برادر بزرگترش میگوید که برای لغو حمله به Rook’s Rest خیلی دیر شده است و کول برای حمله آماده شده است.
در ادامه شاهد این هستیم که ایموند با برادرش به زبان والریانی صحبت میکند تا هیچ کس دیگری در اتاق حرفهای آنها را متوجه نشود. او به وضوح مسلط و خوب صحبت میکند؛ اما پاسخ شکسته برادرش در پایان چیز دیگری را ثابت میکند. سپس ایموند برادرش را مسخره میکند. ایموند در حالی که مشغول بازی کردن در نقش پادشاه، افراد نالایق به سمت گارد پادشاه و غیره بود، همزمان برنامهریزیها را برای جنگ میکرد. اگون متعصب برای کمک نزد مادرش میرود و میگوید که هیچ کس به حرفش گوش نمیکند. مادرش هم با حالت تمسخر آمیز پاسخ میدهد که او چه میتواند بگوید که آنها باید به آن گوش دهند.
در نهایت اپون وقتی میبیند چیزی برای گفتن ندارد، میگوید: چه کاری از من میخواهید که انجام دهم؟ ملکه آلیسنت هم به او میگوید: اصلاً هیچ چیز. اما این حرف برای اگون به وضح توهین بزرگی به حساب میآمد. بعداً، او در نهایت تصمیم خود را میگیرد تا اژدهایش سانفایر را بردارد و به سمت Rook’s Rest برود تا به کریستون کول در نبرد کمک کند. چیزی که او نمیداند، این است که کول و ایموند برای هر اژدهایی که سیاهان برای خنثی کردن حمله سبزها به ساحل میفرستند، تلهای خطرناک گذاشتهاند.
به آن سوی ماجرا در سریال خاندان اژدها یعنی جبهه تارگرینهای سیاه میرویم و شاهد این هستیم که شورای رینیرا حتی پسرش، جیس (هری کولت) از غیبت غیرقابل توضیح ملکه عصبانی است و سپس از اعتراف او به این که بدون اینکه به کسی چیزی بگوید برای ملاقات با آلیسنت (اولیویا کوک) به کینگز لندینگ رفته، شوکه شده است. در ادامه پس از باخبر شدن از تحرکات ارتش کریستون کول، جیس از مادرش اجازه میخواهد تا با اژدهایش سیراکس به سمت روکز رست عازم شود، اما با مخالفت شدیدی از سمت مادرش مواجه میشود. جیس میخواهد برود، اما مادرش او را منع میکند. پرنسس رینیس (ایو بست) میگوید: باید مرا بفرستید. اژدهای او، ملیس (Meleys) با نبرد غریبه نیست و میتواند انتخاب خوبی برای اعزام به سمت نبرد باشد.
رینیس و ملیس اندکی پس از شروع حمله کول به روکز رست وارد میدان نبرد میشود. اژدهای رینیس زمین را در شعله خود فرو میبرد و در حالی که سربازان ارتش دشمن وحشت زده فرار میکنند، اما این دقیقا همان چیزی بود که کریتسون کول به آن امیدوار بود. او دستور میدهد که تیرهای علامتی شلیک شود و در فاصله نه چندان دور ایموند و اژدهای باستانیاش، ویگار را میبینیم که در میان درختان پنهان شدهاند.
وقتی سانفایر بر فراز جنگل ظاهر میشود، کول شوکه میشود. سر گواین های تاور هم از دیدن اگون خشمگین میشود به کول میگوید: «این نقشه تو بود! به خطر انداختن جان پادشاه!» کول قبل از بداهه گویی، به طور کوتاه پاسخ می دهد: نه! او سوار میشود و سخنرانی هیجان انگیزی برای مردانش میکند. کریستون کول به آنها میگوید که از حضور پادشاه دلشان قرص شده و به نبرد ادامه دهند. ایموند هم در واکنش به ورود برادرش به جنگ عصبانی میشود.
ملیس و سان فایر در آسمان بالای Rook’s Rest به هم میرسند و به سرعت مشخص میشود که ملیس از برتری قابل توجهی برخوردار است. در میانه نبرد هم وقتی ویگار ظاهر میشود، پادشاه فریاد شادی بلند میکند. هنگامی که ایموند نزدیک میشود و میگوید: دراکاریس! و شعله عظیمی از اژدها فوران میکند و آرامش اگون به وحشت تبدیل میشود. هم سانفایر و هم یلیس در شعله آتش فرو میروند، اما اژدهای طلایی فشار آتش را تحمل نمیکند و اژدها و سوار از آسمان به زمین میافتند. کول با وحشت نگاه میکند و اسب خود را به سمت پادشاه سقوط کردهاش میتازاند.
رینیس هم به پرواز خود ادامه میدهد، اما نوعی جنون او را فرا میگیرد و او دوباره به مبارزه برمیگردد و به اژدهایش دستور حمله میدهد. بار دیگر، جانور بزرگ ویگار و ملیس بسیار کوچکتر در آسمان با یکدیگر دست و پنجه نرم میکنند و بار دیگر، رینیس تا حد زیادی سالم از این مبارزه میگریزد. اما ایموند تصمیم میگیرد برای کشتن او وارد عمل شود و در حالی که رینیس از نبرد خارج میشود، ایموند با اژدهایش به او کمین میکند. اژدهای بزرگتر دندانهایش را دور گردن اژدهای کوچکتر قفل میکند و سپس ملیس را میکشد.
سپس در صحنهای ناراحت کننده شاهد سقوط رینیس با اژدهایش هستیم. در این نبرد فقط ایموند هنوز در پشت اژدهایش قرار دارد، موجودی که قدیمیترین اژدهای زنده است، هیولایی که ملکه ویسنیا خواهر و همسر اگون فاتح زمانی با آن وارد نبرد شد و گفته میشود نفسش چنان داغ است که میتواند زره یک شوالیه را آب کند.
در ادامه بطور خلاصه به نسخه کتاب خواهم پرداخت (هشدار اسپویلر برای آن نسخه از رویدادها).
در این کتاب هیچ نشانهای وجود ندارد که در آن ایمونئ به طور هدفمند به اگون حمله کند. سه اژدها در آسمان به هم میرسند و هر سه با هم به سمت زمین سقوط میکنند. فقط ایموند سالم از این اتفاق سر بلند میکند. اگون به شدت مجروح شده است، زره او به پوستش ذوب شده و به سختی جان خود را حفظ کرده است. جسد سوختهای که گمان میرود متعلق به رینیس باشد در کنار جسد ملیس پیدا میشود. سانفایر یک بال خود را کاملاً کنده و به شدت زخمی شده است. اگون هم برای سال بعد در بستر بود و بیشتر ساعات روز را میخوابید. ایموند به جای او محافظ قلمرو شد.
آنچه در اینجا جالب است، این است که چگونه مرگ لوسریس تغییر کرد. در سریال، وقتی ویگار برادرزاده و اژدهای لوسریس، آراکس را کشت، ایموند از این اتفاق به وضوح شگفت زده شد. او فقط سعی داشت لوسریس را بترساند. به نظر میرسید که او تقریباً از کشته شدن لوسریس پشیمان شده بود. حالا، بالای Rook’s Rest، او خیلی هدفمند به برادر خودش حمله میکند و کمترین پشیمانی ندارد و این منطقی است. در حالی که همه بچهها در کودکی ایموند را مسخره میکردند، اگون آشکارا سردسته و قلدر اصلی این بچهها بود. ایموند فرصتی دید تا یک بار برای همیشه برادرش را حذف کند و از آن استفاده کرد.
بدین ترتیب نبرد رقص اژدها و اولین مورد از این نبردهای الهام بخش هوایی (و فوق العاده ویرانگر) اژدهایان در این اپیزود آغاز میشود. واقعاً غم انگیز است که ببینیم رینیس ملکهای که هرگز نبود، در نبرد سقوط کرده و به خصوص که میتوانست فرار کند، اما ماند و به جنگیدن ادامه داد. من حتی برای اگون کمی احساس بدی دارم که اگرچه یک پادشاه خوب یا شخص خوبی نیست، اما از نحوه تربیت نسبتاً فاسدی رنج برده است، به گونهای که فقط شاهزادهها و درباریان میتوانند از او غفلت کرده باشند. دیگر لحظات قابل توجه این اپیزود عبارتند از:
مشکلات دیمون در هارنهال
- دیمون رویای دیگری از رینیرا (میلی الکاک) جوان میبیند که در آن او با رینیرا صحبت میکند که در ابتدا صدای شنیده شده از رینیرا شبیه به غر زدن به نظر میرسد، اما من معتقدم به زبان والیریانی است. رینیرا دیمون را مسخره کرده و به او میگوید که دیمون از او رنجیده، زیرا پدرش او را بیشتر از دیمون دوست داشت. در ادامه شاهد این هستیم که دیمون با این شمشیر سر رینیرا را در عالم رویا میبرد.
- دیمون پس از رؤیای خود، اسکار تالی جوان، نوه گروور تالی را ملاقات میکند و از او میخواهد که به جای پدر بزرگ پیرش رهبری خاندانش را بدست گرفته و ارتشی برای او فراهم کند. اما تالی جوان میگوید که این خلاف رسم آنها است و در نهایت دیمون به او میگوید که او به دردش نمیخورد و بیشتر به مردان عمل نیاز دارد.
- دیمون همچنین با جادوگر، آلیس ریورز (گیل رنکین) صحبت میکند که شخصیت مرموزی دارد. جادوگر به دیمون معجون میدهد تا بنوشد و در ادامه او دوباره در بین رویا و واقعیت گرفتار میشود. او در همین حال متوجه میشود که با یک ارباب از بلکوود ملاقات میکند و باز در همین حال توهم میزند و یکی از شخصیتهای حاضر را در ظاهر یکی از همسران مردهاش میبیند. با نادیده گرفتن این که چه اتفاقی در آنجا افتاده، باید گفت که هارنهال تاکنون یک توقف نسبتاً نامفهوم برای همسر ملکه بوده است.
رینیرا به جیس درباره ماجرای نغمه آتش و یخ میگوید
- این همان چیزی است که ویسریس در همان قسمت اول سریال به دخترش میگوید، زمانی که خنجر Catspaw را که ایموند در انتهای این قسمت در دست دارد را نیز میبینیم. رویای اگون فاتح در مورد یک شیطان بزرگ که فقط یک وستروس متحد میتواند در برابر آن بایستد. شاهزادهای که وعده داده شد. رینیرا باید این پیشگویی را به پسرش هم منتقل کند، زیرا هیچ کس دیگری از آن خبر ندارد. آیا این پیشگویی از جنگ داخلی که در حال حاضر پادشاهی را درگیر کرده است، جان سالم به در خواهد برد؟ آیا پادشاه دیوانه که توسط جیمی لنیستر کشته شد، از آن خبر داشت؟ آیا او آن را به وارث خود، ریگار گفته بود؟ آیا مهم بود؟ چون ریگار قبل از این که وارثش به اندازه کافی بزرگ شود که بتواند صحبت کند، مرد. مطمئناً دنریس تا زمانی که به قدرت رسید، هیچ چیزی در مورد آن نمیدانست.
رینیس متوجه میشود که آلین از هال (ابوبکر سلیم) پسر حرامزاده شوهرش کورلیس ولاریون (استیو توسن) است
- حداقل، به نظر میرسد این موضع به شدت ضمنی است! هنگامی که رینیس مرد جوان یعنی آلین را ملاقات میکند، به او می گوید: مادرت باید بسیار زیبا باشد. او به کورلیس میگوید که باید مرد جوان را بشناسد و او را بزرگ کند تا این که او را در جزر و مد اسارا پنهان کند. این حرفها باعث شد تا من رینیس را بیشتر دوست داشته باشم و این صحنه او را بسیار بزرگوار نشان داد و این یک تضاد کامل با کتلین استارک و نفرت او از جان اسنو است.
آلیسنت سقط جنین میکند!
- ملکه آلیسنت از استاد اعظم میخواهد که دارویی برایش درست کند که از چیزی که من اکنون متوجه شدم، میتوانم بگویم که معجون سقط جنین است (من در ابتدا این دارو را با شیره خشخاش اشتباه گرفتم). در ادامه وقتی لاریس استرانگ به ملاقات ملکه میرود، ملکه به دروغ میگوید که چرا جلسه شورای کوچک را از دست داده است، اما واضح است که لاریس میداند که ملکه به او دروغ میگوید. بارها این سوال در ذهنم بوده که آیا این تصادفی است که لاریس تقریباً شبیه همان نام واریس، استاد نجواها از سریال بازی تاج و تخت است؟
سر کریستون کول یک فرمانده با استعداد واقعی است
- این را بر خلاف میل باطنی اعلام میکنم، چون کول تقریباً از هر نظر انسانی شرور است، اما در هدایت سربازان به سمت نبرد به وضوح توانایی بیشتری دارد. او شجاع، با اعتماد به نفس و باهوش است و نقشه کریستون با ایموند از نظر تاکتیکی درست بود و تلاشهای او باعث شد تا جبهه تارگرینهای سیاه در حالت دفاعی قرار داده است.
در مجموع، این یک اپیزود فوقالعاده دیگر از فصل دوم سریال خاندان اژدها بود. من هیجان زده هستم و از همه چیزهایی که هنوز در راه است میترسم. چون میدانم انتهای این داستان خیلی خوشحال کننده نیست. پس از آن، جنگهای داخلی وحشیانه بین خاندانها به ندرت رخ میدهد. حتما فکر میکنید که ایموند در حال کسب افتخار و ثابت کردن لیاقت خود است؟ اینطور نیست؟ اگر لانا زنده بود و ایموند هرگز ادعای داشتن ویگار را نمیکرد، این جنگ چه چیز بسیار متفاوتی به نظر میرسید؟ باید گفت که به راحتی یکی از بهترین اپیزودهای کل سریال خاندان اژدها را تا الان را شاهد بودیم. اتفاقات ویرانگر در راه است و هیچ کس دیگر نخواهند خندید! نظر شما در این باره چیست؟ لطفا نظرات خود را با ما درباره این موضوع به اشتراک بگذارید.
چرا و چطوری از فیفا شکست خورد؟ PES
نظرات